296. کادوم :)
ولنتاین امسال می افته 25 ام فک کنم!! برنامه های زیادی برا امسال داشتم ولی یه مشکلم داشتم! اونم اینکه کسی رو ندارم! عای ام سینگل! لذا رفتم برا خودم به مناسبت ولنتاین یه النگو خریدم و یکی به اون النگو زرد ها اضافه شد!! خداییش اگه مخاطب هم داشتم با کلی ترس و لرز باید باهاش میرفتم بیرون، یه کادو هم براش میگرفتم، اونم با یه خرس 10-15 تومنی سرو ته ولنتاین رو هم می آورد! حاضر نمیشد برا من طلا بخره که! خب سینگل بودن این مزایا رو داره که برا خودم بهترین چیز رو میخرم، استرس هم نمیکشم، کلی هم لذتشو میبرم! اینم عکس کادوی ولنتاینم به خودم دلتون بسوزه (ای کسانی که مخاطب دارین و قراره خرس کادو بگیرین!)
از این طرف النگو گرفته بودم و میخواستم پُزشو بدم که خبر دادن مهیار بدجوری تب کرده و بردنش بیمارستان!! چند روز بود تب داشت همه میگفتن بخاطر اینه که داره دندون درمیاره، اما دیگه تبش از حد گذشته بود و وقتی بردنش دکتر فوری فرستادش بیمارستان! طفلکی کل دستا و پاهاشو برا خون گرفتن و سرم وصل کردن سوراخ سوراخ کرده بودن! دیشب تقریبا کل فامیل رفته بودن برا ملاقتش (فداش بشم) همه هم داشتن گریه میکردن بجز من!! ماشاا... سنگدل هم شدم!! البته گریه هاشون بخاطر این بود که توی اون بیمارستان از همه کوچولوتر مهیار بود! ولی با این حال من بازم گریه م نگرفت!! آخه یه تب کردن گریه نداره که؛ خو خوب میشه دیگه، چطور که الان حالش خوبه خوبه!
میگم تو ایام فاطمیه گوش دادن به آهنگ غمگین که مشکلی نداره، داره؟!
دیگه حرفی ندارم!