...follow your dreams

...follow your dreams

از وبلاگی که دوسش داشتم اسباب کشی کردم اینجا...
وبلاگ سابقم این بود:
www.chibudimchishodim.mihanblog.com
بیشتر از دو سال اونجا پست گذاشتم و خاطراتمو به اشتراک گذاشتم اما حالا بنا به دلایلی اینجام!
یه مثلا کارمندی هستم که لیسانس زبان دارم و خل شدم و میخوام دوباره کنکور بدم و به آرزویی که تو بچگیم داشتم برسم! به اینم اعتقاد دارم که ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه س، ولی خیلی با این کنار نمیام که خواستن توانستن است!

کلمات کلیدی
بایگانی

369. زندگیه که من دارم؟!

شنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۶، ۱۰:۳۴ ب.ظ

خسته و کوفته اومدم با الناز حرف بزنم که بفهمه این دو روز به اندازه ی تمام عمرم کار کردم و دارم از شدت خستگی جلوی چشاش پرپر میشم بعد اینجوری جواب میده!

حالا این هیچی، پسره تو اینستا یه روزه قبولش کردم اومده تو لیست دنبال کننده هام، پیام داده که من به شدت بهت علاقه پیدا کردم! میگم قبلا منو میشناختی مگه (احتمال دادم شاید از بچه های دانشگاه بوده ) میگه نه پست هاتو دیدم، تو همونی هستی که من دنبالشم! میگم آقا برو دنبال زندگیت مزاحم نشو، میگه اشتباه نکن من مزاحم نیستم، میگم تو نگران اشتباه های من نباش مراقب باش خودت اشتباه نکنی، میگه میخوام بزرگترین اشتباهم تو باشی!! شما بودین عاشقش نمیشدین؟؟ خخخ آخه داریم پسر اینهمه حاضرجواب؟؟ خخخخ

دارم عین سیندرلا کار میکنم و یه روسری هم بستم سرم، دیدم یه شماره ناشناس زنگ میزنه، خدایا این دیگه کیه! یه خانومه اون طرف خط میگه من از طرف فلان دکتر زنگ میزنم، شما دوره ی درمانتونو تموم نکردین، میگم یا خدااااا کدوم درمان؟؟ مریض بودم خودم خبر نداشتم؟؟ بعد از یه ساعت اطلاعات دادن یادم افتاد که سه سال پیش که واسه رژیم میرفتم بعد از اینکه با کلی بدبختی و البته اراده ای که داشتم تونستم ۱۰ کیلو عرض ۳ ماه کم کنم، دیگه ادامه ش ندادم و متاسفانه روم به دیوار دوباره چاقیدم (خجالت می کشم فعل اصلی رو بگم!) خانومه گفت میخوای دوباره ادامه بدی؟ گفتم مجبورم باید اون ۱۰ کیلو رو رد کنم بره! و حالا قرار شد دوباره برم رژیم! بخدا سخته... به قرآن سخته... چقد بدبختم من که فتوسنتز هم بکنم چاق میشم، ای خدا تا کی؟؟؟؟


بعدا نوشت:

با بچه های کلاسمون تو دانشگاه اردیبهشت ماه امسال قرار گذاشتیم بعد از چند سال از فارغ التحصیلیمون توی ائل گلی همو ببینیم، کاری با انگیزه ی این کار و تیپ و پُز و اینا ندارم، چندتا دسته جمعی عکس انداختیم! امروز یکی از دخترای اون جمع یکی از اون عکسا رو پست کرده بود و زیرش نوشته بود دلم براتون تنگ شده، جالب اینجاست که منو تو عکسش کات کرده بود :)))) چرا؟ چون اون یکی ها همه خوشتیپ و باحال، من که چادری بودم واسش کسر شان داشت که یوقت دوست پسراشو داداشی هاش ببینن که یه دوست چادری هم داره! چقد کیف داره که میبینم با وجودم باعث شدم همه ی عکساش خراب بشه و هیچ عکس قشنگی بدون من نداشته باشه! ها ها ها :)))

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۱/۲۱
بی نام

نظرات  (۱)

کوزت زمانه ات را بشناس
پاسخ:
شما بفرما کارگران معدن، بفرما سفید برفی تو خونه ی ملکه ی بدجنس!
یه زمان از اصطلاح "کوزت وار کار کردن" استفاده میکردم برا این پستم نمیخواستم اسم اونو بیارم اما انگار قسمت بوده که بالاخره اسم این دختر توی این پست من بیاد😁

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.