...follow your dreams

...follow your dreams

از وبلاگی که دوسش داشتم اسباب کشی کردم اینجا...
وبلاگ سابقم این بود:
www.chibudimchishodim.mihanblog.com
بیشتر از دو سال اونجا پست گذاشتم و خاطراتمو به اشتراک گذاشتم اما حالا بنا به دلایلی اینجام!
یه مثلا کارمندی هستم که لیسانس زبان دارم و خل شدم و میخوام دوباره کنکور بدم و به آرزویی که تو بچگیم داشتم برسم! به اینم اعتقاد دارم که ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه س، ولی خیلی با این کنار نمیام که خواستن توانستن است!

کلمات کلیدی
بایگانی

۲۲ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

خوشحالم از اینکه بالاخره بعد از سالها پیج اونی رو که میخواستم و توی اینستا دنبالش بودم رو به زور و بلا با هزار ترفندی که واسه استتار کردن خودش بکار برده بود پیدا کردم! درسته هیچ عکسی از خودش نذاشته که این حس کنجکاوی من ارضا بشه اما همین که پیدا کردم جای خوشحالیه! ارزشش رو داشت که یه روز صبح تا ظهر وقت بذارم و تک تک فالوورهای اونایی که احتمال میدادم اونو میشناسن رو بگردم تا بالاخره اونی که میخوام رو پیدا کنم! شخصی که هرچند هیچ شناختی ازش ندارم اما بی نهایت برای من آدم محترمیه! امیدوارم هرجای این کره ی خاکی هست به مراد دلش برسه!

این روزا که مثلا زمستونه من هیچ علائم و نشونه ای از سرما نمیبینم! یجا خوندم نوشته بود انگاری کسی به زمستون گفته دوستت دارم که داره ناز میکنه و نمیاد! 

مامانم آشپزخونه رو زده مهندسی کرده و یه سری دیوارها و ستون هایی که اضافه بودن رو حذف کرده و داره فضا باز میکنه واسه چند وقت دیگه که قراره کابینت هامونو عوض کنیم آشپزخونه بزرگ و جادار بشه! اصلا اوضاع خونمون الان جوری شده که قشنگ میشه با زلزله زده های های کرمانشاه احساس همدردی کرد، با این تفاوت که اونا طفلکی ها زیر آوار موندن و ما روی آواری هستیم که مامان درست کرده! هفته ی بعد هم به احتمال زیاد یه مهمونی بزرگ داریم به رسم هر سال، موندم با این وضع خونه و زندگی چطوری میخوایم میزبان باشیم، خداییش خونه وضعش خیلی خرابه و از گذاشتن عکس ازش معذورم، ایشالا.. . وقتی خونمون درست شد یه عکس جامع می ذارم توی پست های آتی!

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۶ ، ۱۹:۲۶
بی نام

هفته ی پیش داشتیم واسه شب یلدا (که دیشب بود) نقشه می کشیدیم که چیکار کنیم یا کجا بریم یا کیا رو دعوت کنیم! مامان گفت یا بریم خونه ی یکی از عموها یا دایی ها! من گفتم مامان نمیشه که، شاید اونا دوست دارن فقط با بچه های خودشون شب یلدا رو بگذرونن و درست نیس مام خودمونو بندازیم خونه شون! فوقش خودمون همچین کم هم نیستیم، دوره همی یه یلدا میگیریم و خوش می گذرونیم! اما دو شب پیش در عین ناباوری، عموم اینا زنگ زدن که اگه جایی دعوت نیستین بیاین خونه ی ما، ماشاا... اونام واسه خودشون با جمع کثیری از بچه ها و نوه ها، لشکری ان! مام قبول کردیم و جاتون خالی دیشب کلی بهمون خوش گذشت!

لازم به ذکره که اون هندونه ی متحرک رو آخر آخرا خوردیم خخخ!

وقتی دیدیم کتاب حافظ گیرمون نمیاد دست به دامن این فال های اینترنتی شدیم، چه آبرویی هایی که از آدم نمیره تو جمع! با این تفسیراشون!

اومدیم فال رو گذاشتیم تو اینستا، چه پیام های باحالی نیومد! از همه باحالترش این بود:

خداییش من اگه با کسی تنها باشم و مطمئن باشم کسی دیگه ای جز ما نیست، طرف تو روم بگه دوستت دارم برمیگردم پشتم رو نگاه میکنم که شاید با من نبوده، بعد مردم چه اعتماد به نفسی دارن خخخ!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۶ ، ۱۱:۳۲
بی نام