...follow your dreams

...follow your dreams

از وبلاگی که دوسش داشتم اسباب کشی کردم اینجا...
وبلاگ سابقم این بود:
www.chibudimchishodim.mihanblog.com
بیشتر از دو سال اونجا پست گذاشتم و خاطراتمو به اشتراک گذاشتم اما حالا بنا به دلایلی اینجام!
یه مثلا کارمندی هستم که لیسانس زبان دارم و خل شدم و میخوام دوباره کنکور بدم و به آرزویی که تو بچگیم داشتم برسم! به اینم اعتقاد دارم که ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه س، ولی خیلی با این کنار نمیام که خواستن توانستن است!

کلمات کلیدی
بایگانی

568. پسری از امت عیسی دلم را برده است...

شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۰۶ ق.ظ

داشتیم از دردسرهایی که وبلاگ نویسی برامون ایجاد کرده بود کامنت میذاشتیم براش، انتظار داشتم بیاد مثل همه بگه آقا چیکار داری کی چی میگه، تو وبلاگتو بنویس، اونقد بنویس تا چشش درآد، اما خیلی راحت گفت توصیه میکنم کلا ننویسی! حتی تاکید کرد به این قضیه فک کنم... فک کردم دیدم خیلی هم حرف بدی نیست! اینکه من چیکار کردم و چیکار میخوام بکنم مگه برا کسی مهمه؟! یه جورایی اینکار شبیه همون استوری گذاشتن های اینستا میمونه!

اصلا دنیای وبلاگ یه جورایی مثل همون اینستا میمونه با چندتا تفاوت! مثلا تو اینستا پسرای مغرور و بددهن خیلی طرفدار دارن و پست هاشون کلی کامنت و لایک داره اما اینجا پسرایی که شوخ طبع و خوش برخوردن! یا تو اینستا دخترایی که جلف و شوخ طبعن بیشتر طرفدار دارن و اینجا دخترایی که پست های غمگین میذارن و ادای مغرورها رو درمیارن! اونایی هم که تظاهر نمیکنن کلا دیده نمیشن که خب خوش بحال اونا...

کار بدی که کردم این بود که جوگیر شدم و آدرس وبلاگمو به همه دادم، آدم دلش میخواد حرف دلشو به کسایی که نمی شناسه بزنه که اگه هم خواستن قضاوتش کنن بگه بابا اینا که منو نمیشناسن بذا هرچی میخوان بگن، اما لامصب من الان اینجا چیزی بنویسم کسایی میخونن که دلم نمیخواد... از طرفی هم خوشم نمیاد وبلاگ داشته باشم با هویت جعلی، آدم یا باید کلا توی فضایی نباشه، یا خودش باشه... نمیدونم بعد از چند وقت که اومدم پست بذارم این چرت و پرتا چیه دارم میگم اما دلم میخواست بگم! 

یه چیز دیگه هم که واقعا دلم میخواست بگم این بود که دلم میخواد دوباره عاشق بشم! مسخره س، اما از آخرین باری که برا کسی گریه کردم خیلی سال میگذره، حتی شب های قدرم اشک به چشمم نیومد، کسی نبود که از ته دلم بخوامش و بخاطر اونم که شده بتونم گریه کنم! اصلا گاهی دلم میخواد آهنگ غمگینی رو که گوش میدم یکی باشه که یادش بیوفتم، یا اونقد دلم براش تنگ شه که شبا بخاطرش گریه کنم... اما متاسفانه پسرای سرزمین من ظرفیت اینهمه عشق و علاقه رو یجا ندارن، همون بهتر بسنده کنم به بازیگرهای نامسلمان کره ای... 

+ شعر اصلی عنوان: 

دختری از امت عیسی دلم را برده است

یا محمد! همتی کن تا مسلمانش کنم...! 

#عباس_صبوحی

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۸/۰۳/۱۸
بی نام

نظرات  (۱۳)

کاش منم مثه قدیما حوصله بروز کردن وبلاگمو داشتم ..
الان اینستا و تلگرام کل وقتمون رو الکی گرفته ..
عاشقی که خطرناکه دوروبرش نروو خخخخ :))
نجمه زارع یه شعری داره که یه بیتش اینجوری میگه :
باید به شهر عشق تو با احتیاط رفت
وقتی که عاشقی چقدر خطرناک می شوی ..
پاسخ:
اره میبینم خیلی وقته چیزی ننوشتی...

جالبه که من اصلا اینستا و تلگرام هم نمیرم و وقتم همینجوری میره! 
ولی به امتحانش می ارزه :)
عجب شعری... :)
۲۴ خرداد ۹۸ ، ۲۲:۳۵ من دلم پاکه ...
طولانی ننویس ....فکر ما شیرازیا هم باش🤪
پاسخ:
اخ اخ شرمنده ایشاا... پست های بعدی رو کوتاه میکنم :)
۱۸ خرداد ۹۸ ، ۲۰:۰۷ محسن رحمانی
کره ای تموم کردیم فقط یه پیرمردش ته انبار مونده بپیچم؟دندونم نداره:دی خخخخخخ
پاسخ:
اگه دندون نداشته باشه احتمالا از گرسنگی تا حالا ته انبار جان به جان آفرین تسلیم کرده :))
۱۸ خرداد ۹۸ ، ۲۰:۰۶ محسن رحمانی
سلام راستی عیدتون مبارک.
پاسخ:
درود..
عید شما هم با کلی تاخیر مبارک :)
ذکر نامِ پسرهای کُره ای ، خود خبر میدهد از سرِّ درون.
سلام دخترم. خوش برگشتی بابا جان!
اینکه شما تهِ تهش عاشقِ یه پسر کره ای میشی بر کسی پوشیده نیست. و اینکه کسی هم پیدا نمیشه که دلش بخواد با یه پسرِ کره ای مقابله کنه، بر خودت پوشیده نیست. فلذا بیا و متن های عاشقانه ت را خلاصه کن به ذکر اسماءَ الکُرَوی(؟) 
:D 
پاسخ:
چون خبر داده دیگه سرّ نیست! :) اصلا چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است؟! 
سلام ابوی گرام :) این کلمه ی "بابا جان" خیلی بهم چسبید :)) 
ته تهش عاشق شدم... من هر سریالی از سریالهاشون رو میبینم عاشق نقش اوله میشم و روزها رو در آرزوی اینکه کاش من نقش مقابلش بودم میگذرونم... این قضیه تقریبا برای همه ی بازیگرای مردشون صدق میکنه و اصلا فرقی نمیکنه طرف از من کوچیکتره یا بزرگتر... خوشگله یا زشت... از امت عیساس یا موسی :)) 
۱۸ خرداد ۹۸ ، ۰۹:۴۸ محسن رحمانی
سلام خوش برگشتید.
عه پس قبلا عاشق شده بودید:دی حالا عاشق کی؟
حالا این طرفی که بهتون گفت کلا ننویسید کی بود؟
پاسخ:
سلام و درود بر شما... ممنون

بله من قبلا چندباری عاشق شدم اما متاسفانه آدم های اشتباهی بودن و لیاقت عشق منو نداشتن :) (تا این حد صداقت دارم باهاتون) :))
اونی که گفته بود یکی از وبلاگ نویس های خوب و دوست داشتنی بود:)
۱۸ خرداد ۹۸ ، ۰۹:۴۶ محسن رحمانی
از اتاق فرمان اشاره میکنند که بی نام رفته بوده کره:دی
پاسخ:
یه روز بالاخره میرم :)
اینکه بنویسی یا نه تصمیم شماست. اما میخواستم بگم من یکی از چیزایی که دارم این روزها در خودم تقویت میکنم ظرفیت شنیدن نظر مخالف است و الگوی من در این مورد شما هستین. برای خیلی‌ها مهم نیست اما اگر برای شما مهم است گفتم که بدانید :) نوشته‌ها در یک فضای وسیع و تاریک نمیرن. میرسن به دست آدم‌های دیگه. مثل من. مثل بقیه. و گاهی تغییری در آنها ایجاد میشه که اگر نوشته‌های شما نبودن ایجاد نمیشد. 
پاسخ:
خیلی ممنون بابت این دلگرمی ای که دادی... :)
البته در دفاع از پسر های سرزمینم باید بگم که اینطور که شما میگید هم قطعا نیست .
پاسخ:
اینقد مطمئنین؟! 
۱۸ خرداد ۹۸ ، ۰۰:۳۲ معلوم الحال
شعر تحریف میکنی؟ :O
با ذوق و شوق اومدم تبریک بگم :/
پاسخ:
نکنم؟؟! 
تبریکتو بگو پیشاپیش... اما اگه یه پسر از امت عیسی پیدا کنم به هیچ وجه سعی نمیکنم مسلمانش کنم... پس بمونه آدمای خوبی نیستن ؛(
چقدر طولانی 
نخوندم :/
پاسخ:
بعدا چکیده شو می نویسم که بتونی بخونی :))
عید شمام مبارک :)
ان شاءالله به آرزوهای خوبت برسی ...
پاسخ:
ممنونم شما هم همینطور :)
سلام :)
رسیدن بخیر
پاسخ:
سلام بر شما
با کلی تاخیر عیدتون مبارک
محتاج دعاتون بودم! 

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.