...follow your dreams

...follow your dreams

از وبلاگی که دوسش داشتم اسباب کشی کردم اینجا...
وبلاگ سابقم این بود:
www.chibudimchishodim.mihanblog.com
بیشتر از دو سال اونجا پست گذاشتم و خاطراتمو به اشتراک گذاشتم اما حالا بنا به دلایلی اینجام!
یه مثلا کارمندی هستم که لیسانس زبان دارم و خل شدم و میخوام دوباره کنکور بدم و به آرزویی که تو بچگیم داشتم برسم! به اینم اعتقاد دارم که ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه س، ولی خیلی با این کنار نمیام که خواستن توانستن است!

کلمات کلیدی
بایگانی

574. سیمای زشت مشاغل!

سه شنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۸، ۰۱:۵۴ ب.ظ

طبق اطلاعات (درست یا غلط) من، توی کشور کره تمام اداره ها و فروشگاه ها و حتی مغازه های کوچیک خیلی خیلی مشتری محور (مشتری مدار؟ مشتری دوست؟! اصطلاحش چی میشه؟!) هستن، یعنی اگه خطایی از یه ارباب رجوع سر بزنه و این وسط یه سیلی هم بزنه تو گوش کارمنده، اون کارمند بدبخت باید عذرخواهی کنه! شاید این سیاست اونا بخاطر اینه که میدونن درآمدی که دارن از صدقه سری مشتری هاس، ولی خب این نکته رو در نظر نگرفتن که اگه کارمندی اونجا نباشه کی میخواد به مشتری خدمات بده؟! شاید هم چون واسه این شغل ها متقاضی زیاده اینطور رفتار میکنن، به هر حال هرچقد هم من اونا رو دوست داشته باشم باید اعتراف کنم که از این کارشون اصلا خوشم نمیاد اما این دلیل نمیشه بگم ما خودمون خیلی خوبیم توی این زمینه! 

از سیستم اداری خودمون نگم که خوب میدونیم چقد افتضاحه! طرف به لطف ما و پول های ما با کمترین کار بیشترین درآمد رو داره اما وقتی بهش مراجعه میکنیم بهش بدهکار هم میشیم... توی فروشگاه هامونم که ماشاا... همچین پرسنل به آدم زل میزنن که آدم میترسه یه پفک رو برداره قیمتشو نگاه کنه... نگاهشونم مثل این میمونه که هی منتظرن ما یه چیزی یواشکی بدزدیم و اونا مچمونو بگیرن و خر کیف بشن! 

با این حال دیروز ما رفتیم فروشگاه سیمای مشاغل (اسمشون تو حلق شون) تو نصف راه! مامان بعد از سالها از طعم یه نوع چایی خوشش اومده بود (من همچین خوشم هم نیومد) و آدرس دادن که اونجا میتونه اونو پیدا کنه! بعد از کلی مصیبت رفتیم و دیدیم بله دو سه تایی از اون محصول هست و یکی برداشتیم، منم طبق معمول رفتم قسمت خوراکی ها و کلی چیز میز برداشتم... یهو یکی از کارمندا داد زد که خانوم اونو از کجا برداشتین؟! ما هم به وسایلمون نگاه کردیم که چی برداشتیم مگه؟! گفت اون چایی! گفتیم اوناها از اونجا! گفت پس بدین!!! ما اونا رو فروختیم! خیلی دلم میخواست بگم که جناب آقای نامحترم شما که اونو فروختی غلط میکنی میذاری دم دست مشتری... ولی حیف که مامان نذاشت! هرچند مشخص بود داره دروغ میگه اما پس دادیم و همه ی اون چیزایی هم که برداشته بودیم رو گذاشتیم سر جاش که نکنه یوقت اونا رو هم فروخته باشن! 

خلاصه که کلی حال کردم با این سیستم فروش تو ایران و خواستم براتون تعریف کنم که شما هم یکم حال کنین و همیشه سعی کنین از خریدهایی که انجام میدین لذت ببرین :)

+ یه دوستی به اسم الف ب (الفبا) کامنت خصوصی داده و شاکی بود از اینکه من توی پستام به عشق اولم اشاره میکنم... از اونجایی که هیچ دسترسی ای به این عزیز ندارم اینجا جوابشو میدم که آدمی که عاشق نشده باشه با خر فرقی نداره... لذا به اینکه زمانی عاشق کسی بودم افتخار میکنم ولو اون بیشعور و بی لیاقت و خر و نفهم بود :) 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۰۵/۰۸
بی نام

نظرات  (۲)

شوما خریداتون رو از سوپرمارکت محلتون بکنین امنیتش بیشتره خخخ
رفتارتون در مقابل اون کارمند خیلی خوب بود
منم امروز نصف راه بودم خوب شد نرفتم اون فروشگاه :))))
شاعر اعصابش خورده هیچ شعری برای امروز نداره
پاسخ:
توی ۹۹% موارد از محله خرید میکنیم اون روز هم کاملا استثنا بود! 
ولی ترجیح میدادم به باد فحش بگیرمش :))
اره اره هیچ وقت اونجا نرین... اونا بی ادبن :)
حیف... کاش شاعر همیشه سرحال باشه یه شعری در وصفمون بگه :))
۰۸ مرداد ۹۸ ، ۱۴:۰۹ آبی آسمانی
این کلمات آخر رو نثار کی کردین؟
عشق اولتون یا؟
فروشنده ی خوب هم زیاد داریم ولی بعضی هاشون واقعا رو مخند.
خیلی کار خوبی کردین که خرید نکردیم ازش...
پاسخ:
نثار عشق اولم کردم نوش جونش باشه :))
خیلی ممنون که کار منو تایید کردین :))

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.