...follow your dreams

...follow your dreams

از وبلاگی که دوسش داشتم اسباب کشی کردم اینجا...
وبلاگ سابقم این بود:
www.chibudimchishodim.mihanblog.com
بیشتر از دو سال اونجا پست گذاشتم و خاطراتمو به اشتراک گذاشتم اما حالا بنا به دلایلی اینجام!
یه مثلا کارمندی هستم که لیسانس زبان دارم و خل شدم و میخوام دوباره کنکور بدم و به آرزویی که تو بچگیم داشتم برسم! به اینم اعتقاد دارم که ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه س، ولی خیلی با این کنار نمیام که خواستن توانستن است!

کلمات کلیدی
بایگانی

575. 정일우시 나랑 결혼해 줄래?!

چهارشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۸، ۰۴:۱۲ ب.ظ

1.سال ۸۷ بود که دیپلم گرفتم (حالا نشینین حساب کنین که من چند سالمه ها) و تو خونمون رسم بود که هرکی دیپلم گرفت براش گوشی بخرن! همون سال واسه تولدم این گوشی رو خریدن:

تقریبا چهار سالو خورده ای، بیشتر از اینکه ازش استفاده کنم ازش مراقبت کردم که مبادا خراب شه، آخه هم اولین گوشیم بود هم کادوی تولدم! اما خب بالاخره خراب شد و هرجا بردیمش برا تعمیر گفتن درست بشو نیست و بندازین دور! منم گفتم حتی اگه هیچوقت هم روشن نشه همینجوری خودشو یادگاری نگه میدارم... تا اینکه چند وقت پیش بابا گفت یه جایی رو پیدا کرده که عتیقه ترین گوشی ها رو هم تعمیر میکنه! گفتم بابا اگه بتونه این گوشیه منو درست کنه باور میکنم! طرف هشتاد هزار تومن گرفت و عین روز اولش کرد... یعنی اصلا باورم نمی شد! چه چیزهایی که توی یادداشت هاش ننوشته بودم و یادم رفته بودم :) واقعا اون تعمیرکار هرکی هست و هرکجا هست خدا هرچی میخواد بهش بده که منو خیلی خوشحال کرد! 

2. کلا ما دخترها (حتی اگه دوست نداشته باشیم) وقتی یه سریال کره ای رو اتفاقی هم تماشا کنیم عاشق نقش اولش میشیم! عاشقشونم که میشیم در حد کراشی، داداشی ای نهایتا دوست پسری چیزی! حالا این وسط من یکی از این بازیگرا رو (جانگ ایل وو) بنا به دلایلی به چشم آقامون میدیدم! همین دیروز با خبر شدم که آنوریسم مغزی داره! خدایا چرا بین این همه بازیگر اون؟! چرا اونی که من پسند کردم؟! چرا اونی که قراره آقامون بشه؟! اما با این حال من بازم حاضرم همسرش بشم... اگه کسی شمارشو داره بهش خبر بده که من شرایطشو میپذیرم (یعنی شما حساب کنین که علاقه ی من به اون چقدره و اون چه ویژگی برجسته ای داره که باعث شده من اینهمه دوسش داشته باشم!!) 

3. توقع ندارین که معنی عنوان پست رو بگم؟! :) 

یعنی آقای جانگ ایل وو با من ازدواج میکنی؟! (بگو بله لعنتی!!) 

موافقین ۱ مخالفین ۲ ۹۸/۰۵/۰۹
بی نام

نظرات  (۱۶)

سلام

عتیقه تون فروشیه؟ یا مالخر خوب سراغ دارم:)

پاسخ:
سلام...
عتیقه س هااا قیمت نداره :)

ادرسش رو پیدا میکنم میگم :)

من همون سعیدم خخخخخ

پاسخ:
سپاسگزارم :)

عههههه ایول خودتی؟؟! :))))

هنوزم فک کنم باطری میسازه :)

نه دیگه شعرارو تو فیس میخوندم دیگه دااا :)))

پاسخ:
اونوقت مغازه ش کدوم طرفاس؟؟

چه جالب... تو کدوم سعیدی؟؟ (الکی مثلا همه ی سعید ها رو میشناختم خخخخ) 

من که نه ولی یه موبایل آتا بود اون میساخت باطری

حس شعر بیاد حتما میگی قبلنا فیس بوک شعراتو میزاشتی

پاسخ:
میساخت؟! یعنی الان دیگه نه؟!
اینکه من قبلاها توی فیس شعرامو میذاشتم اطلاعاتیه که خودم دادم یا اینقد منو میشناسی که خودت خونده بودی اونا رو؟! :))

ویسان باتری براش پیدا نمیشه باید یکی براش چفت کنی یا بدی یکی برات بسازن

نه دوست داشتم شاعری بخونم چشم باز کردم دیدم ترم هشت آی تی هستم :))

پاسخ:
آقا اگه میتونی چفت کنی براش مزاحم شیم اگه نه بیخیال شیم؟! :) 

شاعری؟! یه زمان چه شعرایی که نمی گفتم!!! فک کنم پیر شدم از ذوق و شوق افتادم...

گوشی تعمیراتی داشتی بفرست پیش خودم داغونش کنم خخخ

اره بابا 4 سالم رفتم دانشگاه :)))

پاسخ:
یه گوشی دارم ویسان v3 خیلی دوسش دارم اما باتری نداره... یعنی داشت، گمش کردم الانم هرجا میرم میگن اگه باتریِ خودش بود میتونستیم یکی "گوشماخ" کنیم! اگه باتریش گیرت اومد بهم خبر بده!! :)

چی خوندی اونوقت؟! مکانیک؟! :)
۱۲ مرداد ۹۸ ، ۲۲:۰۸ جناب منزوی
هرچی داریم از گوگل جانه :)
ولله گوشی دارفانی رو وداع گفت :)
پاسخ:
اصلا بدون او هرگز :)) اگرچه من خودم دارم کم کم زبون کره ای رو یاد میگیرم :))

خدا رحمتش کنه... با گوشی های نسل جدید محشورش کنه :)
در حد ضعیفی تعمیرکار و فروشنده موبایلم :)))
سال 87 دیپلم گرفتم سال 88 پیش میخوندم ولی 89 دانشگا نرفتم چون پشت کنکوری بودم خخخ
پاسخ:
کجا بودی توووووو!!! من یه عمر این تعمیرگاه ها پاتوقم بود :))

بعدش چی؟! رفتی بالاخره یا نه؟!
نه، خود گوشی از دست داداشم افتاد زمین و صفحش دیگه کار نکرد.
چه اسم های قشنگی می‌شن اسم بچه هات در آینده
پاسخ:
حیف... قشنگی گوشی های قدیمی به سالم موندنشونه!

آره همه شونم با "جانگ" شروع میشن... فامیلی باباشون :))
۱۱ مرداد ۹۸ ، ۱۶:۴۷ جناب منزوی
سلام
آقای جانگ ایل وو از خداش هم باشه :)
زیاد غصه نخورید، تا هست بازیگر کره ای :)
من اولین گوشیم ۱۲۰۰ بود. خاطرش هم برام عزیز بود :)

안녕하세요.
장일우 씨도 신으로부터 왔습니다. :)
한국 배우가되는 것에 대해 너무 걱정하지 마십시오. :)
나는 첫 번째 전화였다. 내 기억이 너무 사랑했다 :)
پاسخ:
سلام و درود بر شما جناب منزوی :)
یعنی عاشق ترجمه ی تحت الفظی کره ای شدم که نوشتین :))
بله دقیقا ایشون خیلی از خداشه... :) یعنی در این حد مطمئنم!
دارین هنوز اون گوشی رو یا مرحوم شدن؟! :))
 من برای دیپلمم خودم یه گوشی سامسونگ با پدرم خریدم اونوقت که دلار 1000 تومن بود خریدم 400/000
تومن الأن بشین حساب کن، ببین چقدر می شه؟
می شه 4000/000تومن پول، خیلی هم قشنگ.

من هم عاشق این بازیگرها می شدم ولی آخرش می گفتم که چی؟
 بعد ولش می کردم.
پاسخ:
منم از همون اول دنبال جنسای کره ای بودم :)) حالا گوشی رو هنوزم داری یا...؟!

نه دیگه من نمیگم اخرش که چی؟! من قشنگ تا آخرش فک میکنم... حتی اسم بچه مو هم با ایل وو انتخاب کردم :))
همچین گوشی رو بیارن مغازم. نگا نکرده میگم درست نمیشه :))))
ولی خدایی دیدن چیزایی که چندین سال پیش نوشتی یا عکس گرفتی خیلی حس خوبیه ..
منم دیپلم 87 گرفتم کاش همون موقع تو عوج (اوج) خدافظی میکردم خخخ
درمورد عشق کره ای سعدی فته بود
سعدیا دور نیکنامی رفت
نوبت عاشقیست یک چندی
پاسخ:
مغازه ی موبایل فروشی (و تعمیرات) داری مگه؟! :)
وای نگو... اصلا یه چیزایی نوشته بودم که باورم نمیشد... کلی هم خندیدم :))
وایسا ببینم... منو تو همسن بودیم و خبر نداشتم؟! جهشی نخونده باشی یه وقت؟!
بله دیگه سعدیا نوبت عشق و عاشقی ما رسیده :))
۱۰ مرداد ۹۸ ، ۱۳:۰۷ آبی آسمانی
مشکل؟!
هربار میرم یه جای شلوغ، خیال میکنم دوباره گوشیمو زدن، سریع دست می زنم به جیبم ببینم گوشیم هست یانه.
جنبه مادی ش به کنار، خسارت روانیش خیلی بیشتره...
پاسخ:
دقیقا منم اینجوریم... الان دیگه آینه با خودم نمیبرم که مبادا بدزدنش :)) 
آدم همیشه چشمش دنبال اون وسیله ایه که دزدیده شده... همش فک میکنه یه روزی پیداش میکنه اما زهی خیال باطل!
آره می‌شناسم دوست صمیمی ام اونجاست خونشون
پاسخ:
خب از پاسگاه که میای پایین یه داروخونه هست... تقریبا روبه روی اون داروخونه، موبایل فروشی عطا... بابا اینجوری آدرس داد :)
۰۹ مرداد ۹۸ ، ۱۸:۴۶ آبی آسمانی
من تا حالا دو تا از گوشی هامو دزدیدن.
امان از بی آر تی.
پاسخ:
من یبار آینه مو ازم دزدیدن هنوزم دارم میسوزم، شما چطوری با دزدیده شدن گوشی مشکلی ندارین؟؟
من تو کل زندگیم، چهار تا گوشی داشتم که یکیش کادوی قبولی ارشدم بود بقیه رو خودم خریدم. حالا سه تای قبلی خرابن ولی لاشه‌ی هرسه تا رو نگه داشتم، آدرس این تعمیرکار قشنگ رو به منم بده:) 
پاسخ:
منم بجز این یکی دیگه دادم که سالمه ولی باتریشو انداختم دور الانم میگن تا باتری خودش نباشه نمی تونیم یکی دیگه براش جور کنیم و همینجوری بی باتری مونده! 
باشه ادرسشو از بابا میپرسم بهت میگم... ولی فک کنم طرفای پاسگاه باشه... میشناسی اون طرفا رو؟

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.