12. یاد باد آن روزگاران...
يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۳:۴۹ ب.ظ
اصلا از وقتی مدرسه باز شده هاااا یکم
احساس حسودی میکنم حتی به اونایی که چند ترم از وقت قانونیشون میگذره اما به دلیل
داشتن واحد بازم میرن دانشگاه، یا حتی بچه ابتدایی هایی که صبح ها که میرم سرکار
توی راهم میبینم! با وجود همۀ زحمت هایی که در طول سالهای تحصیلیم کشیدم و هیچوقت
دلم نمیخواست اون دوران برگرده و دوباره بخوام اون همه درس بخونم، اما حقیقتش الان
حتی دلم میخواد برگردم و از ابتدایی دوباره از اول شروع کنم!
دیروز که سرکار بودم چند بار پشت هم برام
پیام بود، منم که سرم شلوغ بود نگاه نمیکردم و با خودم گفتم حتما بازم از این پیام
تبلیغاتی هاس که ارزش نداره دست از کارم بکشم که رشتۀ کار از دستم در بره! گذاشتم
وقتی کارام تموم شد در کمال بهت و حیرت دیدم به حسابم پول واریز شده اونم مبلغ
قابل توجهی! با خودم گفتم عب نداره 200 تومنشو میگیرم، 200تومنشم کارت به کارت
میزنم به اون یکی کارتم و میگیرم، بقیه شم فردا پس فردا میگیرم حالا عجله ای نیس
که!
رسیدم جلوی خودپرداز و کارتمو درآوردم و
انداختم و رمزو اینا بعد نوشت دستگاه قادر به انجام عملیات نیست! با خودم گفتم
یعنی چی؟! مگه میشه! بعد از اینکه چندین بار امتحان کردم و نتیجه ای نگرفتم تازه
یادم افتاد که از ماه پیش به مامان میگفتم که کارتم اعتبارش تا شهریوره!
خلاصه امروز رو یکی دوساعتی مرخصی گرفتم
که برم با مامان کارتمو عوض کنم! رفتیم از شانسه ما کلا سیستم بانک قطع بود، گفتیم
چیکار کنیم، چیکار نکنیم خلاصه با مسئول اونجا حرف زدیم که من برم سر کار و مامانم
بقیۀ کارامو انجام بده، خودمم بی صبرانه منتظر بودم ببینم کارت جدیدم چه شکلیه!!
از مامان خواستم اولین کاری که میکنه اونو بیاره دفتر تا من ببینمش!
درسته از کارت سابقم عکسی ندارم اما خب
این شکلی بود (کارت بابام)
و الان بعد از عمل این شکلی شده!! خوشگله
دوسش دارم!!
۹۴/۰۷/۰۵
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.