36. نظافت اجباری...!
جمعه, ۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۱۶ ق.ظ
از
وقتی که به این محل کار جدید منتقل شدیم چون خیلی بزرگ تر از جایی قبلیمونه، یک
نفر به تنهایی نمیتونه تمام کارها رو انجام بده، مثلا جارو بزنه و آشپزخونه رو
مرتب کنه و چایی دم کنه و به سماور برسه و بعد از صبحونه دوباره اونجا رو جمع کنه
و ...دیروز صبح که رفتم سرکار یهو خواستم برم آشپزخونه
دیدم روی درش این برنامه زده شده!
آخه
چهارشنبه که منو سحر ساعت 12 رفتیم کلاس آشپزی و قراره هر چهارشنبه دوساعت مرخصی
بگیریم، تصمیم گرفته بودن و بدون مشورت با ما این برنامه رو تنظیم کرده بودن، یعنی
هر روز یه نفر مسئول آشپزخونه باشه! که چهارشنبه نوبت من بود!! و چون من دو ساعت
زودتر رفته بودم گفتن که باید کارایی که از دیروز مونده رو انجام بدم! منم گفتم
آخه امروز پنجشنبه س! اما گفتن به هرحال تمیزی از دیروز مونده و منم مجبور شدم
آستین بالا بزنم و...
+
من واسه مامانم توی خونه کار نمیکنم اما بخاطر پول مجبورم... میفهمین؟ مجبوووررر...
زندگی خرج داره!
+
دقت کنین فقط اسم خانومِ روز شنبه که از ما خیلی بزرگتر هستن و من رو با لفظ
"خانوم" نوشتن! این حاکی از اینه که اولا من از همه شون بزرگترم هرچند مجردم!
دوما احترام و کوچیکتر بزرگترم حالیمونه... یعنی حالیشونه!
۹۴/۰۸/۰۸
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.