40. گربه ها...
يكشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۴۷ ق.ظ
دیروز هوا خیلی سرد بود، داشتم
از سرکار برمیگشتم که با این صحنه مواجه شدم:
هیچوقت فک نمیکرم که گربه ها هم
احساس سرما کنن و برن روی ماشینی بشینن که تازه خاموش شده و گرمه!
این گربه ها رو مادرشون توی
باغچه ی کنار ساختمونمون به دنیا آورد و از اون روز همسایه مون (زن و شوهر) از
اونا مراقبت کردن تا الان به این هیکل رسیدن! تقریبا دوماهی میشه! الانم باز همون
مادره سه تا دیگه توی موتور خونه ی ساختمونمون به دنیا آورده و همسایه مون علاوه
بر این سه تا کفالت اون سه تا تازه به دنیا اومده رو هم به عهده گرفته! اونا هنوز
خیلی کوچولو ان و از آدما میترسن، یکم بهمون عادت کنن ازشون عکس میگیرم براتون
میذارم!
۹۴/۰۸/۱۰