41. من سرما رو خیلی دوست دارم!!
دوشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۵:۳۰ ق.ظ
این روزا هوا خیلی سرد شده، دیشب اخبارم میگفت هوا قراره
سردتر هم بشه! من کلا عاشق سرما هستم و هیچوقت از سرما شکایت نکردم، به قول خودم
این ها همون سرماییه که وسط داغی تابستون آرزوشو میکردم، پس نباید ناشکری کنم و
قدر این سرما رو بدونم! اما راستش الان تنها دغدغه م پالتومه! سالمه و هیچ مشکلی
نداره اما حداقل دو سایز برام بزرگتر شده! یعنی وقتی خریدمش خیلی اندازم بود، حتی
یکمی هم تنگ بود اما خب بعدها که حرص شوهر رو خوردم و لاغر شدم الان واسم گشاده،
درسته که توی خیابون زیر چادر این مشکل هم حل شده ،اما سرکار... بین همکارا... بین
دخترا...
تازه اصلا هم وقت ندارم با مامان برم بیرون، چون وقتی من
سرکارم مامان خونه س، وقتی من خونم مامانم به لطف این محرم و صفر همش میره مراسم و
اون خونه نیس! خودمم که اصلا عادت ندارم تنهایی برم خرید، اونقد عادت ندارم که در
بعضی موارد اصلا بلد نیستم حتی!!
امروز صبحم که هوا بس ناجوانمردانه سرد بود یکم آماده شدنم
طول کشید و گفتم الان باز 5 دقیقه دیرتر میرسم و بازم تیکه ی "ظهر بخیر"
رو میشنوم، که همین که پامو گذاشتم بیرون دیدم به به... پسر همسایه مونم داره
میره! گفتم داداش علی کجا میری مسیرت به مسیر من میخوره؟ گفت آره! خلاصه دستش درد
نکنه منو رسوند، منم واسه تشکر یکی از اون شکلاتامو که خیلی دوس دارم بهش دادم!
+پسر همسایه مون تک فرزندِ مایه داری که 10-15 سالی میشه
همسایه ی دیوار به دیوارمونه! طوری که اونم جزئی از خونواده ی ما محسوب میشه و از
من 5 سال بزرگتره!
۹۴/۰۸/۱۱