...follow your dreams

...follow your dreams

از وبلاگی که دوسش داشتم اسباب کشی کردم اینجا...
وبلاگ سابقم این بود:
www.chibudimchishodim.mihanblog.com
بیشتر از دو سال اونجا پست گذاشتم و خاطراتمو به اشتراک گذاشتم اما حالا بنا به دلایلی اینجام!
یه مثلا کارمندی هستم که لیسانس زبان دارم و خل شدم و میخوام دوباره کنکور بدم و به آرزویی که تو بچگیم داشتم برسم! به اینم اعتقاد دارم که ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه س، ولی خیلی با این کنار نمیام که خواستن توانستن است!

کلمات کلیدی
بایگانی

52. برف پاییزی...

چهارشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۵۱ ق.ظ
الان که دارم این پست رو میذارم خونه تشریف دارم!! چرا؟! آیا مرخصی گرفتم؟ آیا اتفاقی افتاده؟ باید به عرضتون برسونم که آخرای ماه محاله امره که بهمون مرخصی بدن چون سرمون خیلی شلوغ میشه و امروز بیست و هفتمه آبان ماه سال  1394 ه.ش است!! و این عجیبه که من الان خونه چیکار میکنم؟! اینو اینجا داشته باشین تا یه قضیه ای رو تعریف کنم! از وقتی اومدیم این محل کار جدیدمون کیبوردهای زهرا و مریم عوض شدن و مال اونا از اون خوشگلا شده که انگشت روش بازی میکنه!! ماله منم همون قدیمیه که دکمه هاش سفته و باید محکم فشار بدم! یه روز که مریم نبود به زهرا گفتم که کیبورد مریم رو خیلی دوست دارم و زهرا گفت بیا عوض کنیم و گفتم شاید مریم بیاد ناراحت بشه بالاخره سیستم اونه دیگه! (آیکون زهرا که با هاله ای از نور احاطه شده) خلاصه تا اینکه میرسه به چند روز پیش که گفتم سیستم مریم خراب شده و زهرا داشت تعمیر میکرد که سیستمش دیگه اون کیبورد رو قبول نکرد و با کیبورد من عوض شد و منم به آرزوی دیرینم رسیدم! و به این میگن پاداش صبر در برابر سختی ها اینا رو گفتم که برسم به اینجا که هنوز سیستم مریم خرابه و تنها سیستمی که مثل آدم کار میکنه سیستم منه!! بالاخره صاحبش منم دیگه!! دیشب صاحب کارمون زنگ زد و ازم خواست که بعدازظهر برم، چون کار من جوریه که اگه پرینتر داشته باشم توی خونه هم میتونم انجامش بدم! یعنی حتما واجب نیست همون لحظه که ارباب رجوع اونجا هست کارشو انجام بدم! اما بقیه برای انجام کارشون در حضور ارباب رجوع به شدت وابسته به اینترنت و کامپیوتر هستن! خلاصه اولش قبول نکردم اما بعدش دیدم حق داره چون سیستم من خیلی اونجا نیازه! حالا هم منتظرم تا ساعت بشه یک و کم کم برم سرکار! اما مشکل اینجاس که داره آروم آروم برف میاد و هوا به شدت دونفره س! و من از صبح علی الطلوع دارم فک میکنم که نفر دوم از کجا بیارم تا محل کارم باهاش قدم زنان زیر برف راه برم! اومدم اینجا اعلام کنم که به یک نفر به مدت نیم ساعت برای قدم زدن زیر برف نیازمندیم! نبود؟ + اینطور که بوش میاد از ماه بعد قراره من تک و تنها بعد از ظهرها برم سرکار اما من اینجوری اصلا دوست ندارم! امیروزم میرم میگم! درسته موقع کار دوست دارم تنها باشم اما واقعا دوستامو نبینم نمیتونم کار کنم! مخصوصا که سحر هم تا هفتۀ بعد هست و زهرا هم تا ماه بعد و مریم هم تا بهمن بعد!! مریم بهم قول داده تنهام نذاره اما خب بالاخره اونم بره سرخونه و زندگیش باز من تنها میشم!! +ای خداااااااا هوا چرا اینقد دونفره س!! لااقل سه نفرش کن که دلمون نگیره! + راستی امروز کلاس آشپزیمونم کنسله!! یعنی کلا استادمون کاری پیش اومده واسش نمیتونه بیاد!!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۲۷
بی نام

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.