...follow your dreams

...follow your dreams

از وبلاگی که دوسش داشتم اسباب کشی کردم اینجا...
وبلاگ سابقم این بود:
www.chibudimchishodim.mihanblog.com
بیشتر از دو سال اونجا پست گذاشتم و خاطراتمو به اشتراک گذاشتم اما حالا بنا به دلایلی اینجام!
یه مثلا کارمندی هستم که لیسانس زبان دارم و خل شدم و میخوام دوباره کنکور بدم و به آرزویی که تو بچگیم داشتم برسم! به اینم اعتقاد دارم که ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه س، ولی خیلی با این کنار نمیام که خواستن توانستن است!

کلمات کلیدی
بایگانی

55. خخخخخخخخخخخ

سه شنبه, ۳ آذر ۱۳۹۴، ۰۴:۰۶ ب.ظ
آخیییییییییییییییییی چه شود!! همین یه ساعت پیش یه پاکت اومد درخونمون با این مضمون: بله برادر جان ماهم داره میره خدمت! بیست و دوم همین ماه! (اون فلش پُره کارتونه ) داداش بزرگم خدمت نرفت، هیچوقت نمیدونستم چه احساسی داره وقتی برادر آدم میره خدمت اما این آخری رو دیگه مجبور کردیم بره... بهش گفتم میلاد همین که بری کل محل رو هفت شب و هفت روز شام و ناهار میدم (آرایۀ لف و نشر= برین یکم تحقیق کنین ببینین یعنی چی!! آرایه رو هم که من نباید توضیح بدم!) حالا این خبر خوبی بود... از نظر من پسری که خدمت نره مرد نمیشه، اصلا پسر سختی نکشه چطور میتونه سختی های زندگی رو به دوش بکشه؟! نه این پسری که خدمت نرفته چطور میتونه بشه مرد زندگی؟ اصلا میتونه اسم خودشو بذاره مرد؟! یعنی داداش من داره مرد میشه؟! ای جانم! میگم میلاد که میخواد بره ارومیه، حالا من چی بپوشم؟ +دوست میلاد اومده نصیحتش کنه میگه: میلاد اصلا نگران نباش چشمتو میبندی باز میکنی میبینی.... هنوز تموم نشده!! من برم لباس آماده کنم از الان...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۰۳
بی نام

نظرات  (۱)

عالیه. واقعا عالیه.اینم چیزی که میخواستم بگم!
پاسخ:
ممنونم

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.