56. بدون عنوان!
جمعه, ۶ آذر ۱۳۹۴، ۰۲:۵۸ ب.ظ
شاید تقسیم کردن یک زندگی تنها به دو
فصل کار چندان راحتی نباشد اما میتوان گفت که دو فصل عمده در طول یک زندگی دوران تجرد
و دوران تاهل و شادی ها و غصه های آن دو است! و این دقیقا مرزی است که عقل و احساس
روبه روی هم قرار میگیرند! زمانی که بخواهی فصل جدیدی را آغاز کنی و باید بین سه
معیار مهم ظاهر و باطن و موقعیت که هیچوقت این سه باهم نیس، چشمت را به روی یک یا
دو ویژگی ببندی و تصیمیم بگیری با تمام عواقبش مبارزه کنی! همینجاست که شاید خیلی
ها میلغزند... و شاید چشم بیشترین تاثیر را بر انتخاب میگذارد...
در همان لحظه گذشته مهم تر میشود و احساس وابستگی شدیدی به گذشته و
زندگی سابق در آدم ایجاد میشود؛ دو دل شدن شاید سخت ترین مرحله ای باشد که تصمیم
را دشوار میکند! از همه مهمتر روابط هایی ست که شاید در طول سالها به آنها عادت
کرده باشی و گمان کنی ترک عادت برایت دشوار است و این عادت همه چیز را خراب میکند
و جلوی تغییرات را میگیرد!
سال هاست عادت کردم که حرفای دلمو که
نمیتونم به کسی بگم تایپ میکنم توی ورد و بعد گزینه ی don't save رو انتخاب میکنم، یه جورایی راحت میشم،
احساس میگم گفتم و مطمئنم که حرفام جایی درز نمیکنه و پس فردا تو سرم نمیکوبن که
فلانی فلان روز راجع به فلان مطلب فلان حرفا رو میزدی چی شد حالا؟! نوع نوشته هایی
که نوشتم و هیچوقت هیچ جا ثبت نشد مثل دو سه خط بالا بود که فقط و فقط این چند خط
رو از بین اون همه حرفایی که داشتم انتخاب کردم تا بتونم به نوعی دلیل ننوشتن توی
این چند روز رو هرچند غیر مستقیم بیان کرده باشم! شاید بهترین عنوانی که برای
حرفای این مدتم داشته باشم "سردرگمی" باشه شایدم "انتخاب"...
فعلا با خودم درگیرم انتظاری ازم نداشته باشین!
+ عکس: یادگاری از اتفاقی هست که پنجشنبه
افتاد...
+ همین پروانه امروز میلاد رو بدجور
ترسوند!
۹۴/۰۹/۰۶
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.