...follow your dreams

...follow your dreams

از وبلاگی که دوسش داشتم اسباب کشی کردم اینجا...
وبلاگ سابقم این بود:
www.chibudimchishodim.mihanblog.com
بیشتر از دو سال اونجا پست گذاشتم و خاطراتمو به اشتراک گذاشتم اما حالا بنا به دلایلی اینجام!
یه مثلا کارمندی هستم که لیسانس زبان دارم و خل شدم و میخوام دوباره کنکور بدم و به آرزویی که تو بچگیم داشتم برسم! به اینم اعتقاد دارم که ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه س، ولی خیلی با این کنار نمیام که خواستن توانستن است!

کلمات کلیدی
بایگانی

58. پستی پس از چند روز غیبت!

يكشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۴، ۰۴:۱۸ ق.ظ
فک میکنم یه هفته ای شده که چیزی ننوشتم! اینو امروز صبح فهمیدم که دیدم دیشب الناز تو تلگرام برام پیام گذاشته که چرا با شبکه های مجازی قهری!! بعد تازه یادم افتاد که ای دل غافل... وبلاگم هم بلاتکلیف مونده! سه شنبه ی پیش بود که سر یه سوء تفاهم جزئی با سحر موقع صبحونه حرفم شد و صدا بالا گرفت و همه فکر کردن دیگه ما الان به خون هم تشنه ایم! اما نمیدونستن که کمتر از نیم ساعت به لطف اس ام اس با آرامش قضیه رو حل و فصل کرده و معذرت خواهی کردیم و فرداش که بازم مثه همیشه صمیمیت ما برقرار بود صاحب کارمون داشت از تعجب شاخ درمیاورد! چند روز پیش هم از طرف کلاس آشپزی توی گروه آشپزیمون توی تلگرام پیامی دادن که کلاس این هفته چهارشنبه در روز 14 آذر که دیروز باشه برگزار میشه! نکته ی جالب توجه در کلاس دیروز این بود که حرف از نخود فرنگی که ما اونو فَرَنگی (farangi) تلفظ میکنیم به میان اومد و تعدادی از خانومای مثلا باکلاس گفتن که تلفظش فِرَنگی (ferangi) هست!! منو سحرم آی خندیمااااااا و تمامی کلماتی که به فرنگی ختم میشدن رو با همون تلفظ تکرار میکردیم و میخندیدیم! یکی از بزرگترین مشکلات زبان فارسی اینه که ما حرکه نداریم مگه اینکه مجبور باشیم چیزی رو بفهمونیم و براش حرکه بذاریم! خداییش همیشه دلم به حال زبان آموزان فارسی میسوزه... وقتی ما خودمون مشکل داریم اونا که دیگه... یاد انتخابات مجلس خبرگان افتادم که بالاخره نفهمیدیم تلفظش خِبرگان، خُبرگان و یا حتی خَبرگان بود!! +راستی این روزا هوا خیلی سرده... خیلی... حتی ناجوانمردانه هم نه... رسما بی رحمانه و ظالمانه!! دارم فک میکنم چطور میشه با چادر شال بکنم که صورتم رو از سرمای بی رحم محفوظ بدارم... هر طور فکر میکنم نمیشه... یادش بخیر زمانی که بدون چادر میرفتم و به جز چشمام همه جام رو میپوشوندم! توی این یه مورد با این جمله ی چادر محدودیت است موافقم! + دیر دیر نوشتنم رو بذارین به حساب مشغله ی فکری! رفع بشه بازم در خدمتم...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۱۵
بی نام

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.