88. ...
سه شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۶:۵۴ ق.ظ
از سر بیکاریه اول ماه داشتم به
لیست مخاطبام توی تلگرام نگاه میکردم که دیدم یه عده ای که بودن دیگه نیستن! یعنی رفتن،
اکانتشونم بستن و رفتن دنبال زندگیشون! یه چند تایی چت از همون آدمایی که رفته
بودن نگه داشته بودم، نه که منظوری داشته باشم یا چی، همینجوری مونده بودن و
پاکشون نمیکردم، رفتم دیدم اونام دیگه مسدود شدن ونمیشه برا اون شخص پیامی فرستاد!
یکم دلم گرفت، حالا اون افراد خیلی هم توی زندگیم نبودن که بگم باهاشون هر روز چت
میکردم، که اگه مهم بودن رفتنشونو میفهمیدم، نه اینکه مثل الان حتی نفهمیدم کی
رفتن!
به این فکر میکردم که منم زمانی
نیت کرده بودم اگه ازدواج کنم هرچی پیج و اکانت مجازی دارم رو پاک کنم و بچسبم به
زندگیم، شاید تا همین چند وقت پیش هم همین نظرو داشتم اما بیشتر که فکر میکنم این
سوال اذیتم میکنه که کدوم پسری لیاقت داره که همسری به سبک دخترای قدیم داشته باشه
که من بخوام همچین فداکاری بکنم و از جاهایی که زمانی بهترین خاطره ها رو اونجا
داشتم برا همیشه خداحافظی کنم؟!
گاهی به سرم میزنه برم و هرچی
اکانت دارم ببندم و یه شماره جدید بگیرم با یه گوشی ساده، بعدش دیگه خودم باشم و
خودم، چیکار دارم فلان دوستم چیکار کرد و فلانی چی نوشته و چی شد! اما بعدش میپرسم
خب که چی بشه؟! مثلا میخوای بگی با دنیا قهر کردی؟!
اما خب این اتفاق دیر یا زود
میوفته... وقتی که بالاخره بمیرم، و چه زیباست مردن، وقتی آدم هنوز جوونه و کلی
آرزو داره و همشو یجا ببره توی گور! اصلا آرزو برا به گور بردنه، وگرنه کی به آرزوهاش
رسیده؟!
خدا نگذره از اونی که هروقت بهش
فک میکنم حالم اینجوری میریزه بهم!
۹۴/۱۱/۱۳
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.