133. جاکلیدی!
شنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۴۹ ب.ظ
امشب
نسبت به شبهای قبل خیلی زود اومدم خونه و حس درس خوندن نبود و حتی حس تلگرام رفتن
هم نبود! راستش من موقع کار هندزفری میذارم گوشمو فقط آهنگ گوش میدم و معمولا هم
کسی با من کاری نداره و با مشتری هم من کاری ندارم... داشتم آهنگ های قدیمی گوش
میدادم که منو برد زمانی که توی راه برگشت از دانشگاه توی قطار اونارو گوش میدادم!
خیلی دلم تنگ شد برای اون دوران و اومدم یکم عکس های دانشگاه رو نگاه کنم که با
این عکس مواجه شدم!!
بله
این عکسه جاکلیدی النازه، خیلی دوسش داشتم، قشنگ یادمه که توی قطار کی ازش عکس
انداختم، چون الناز گفت بهت نمیدمش، منم گفتم خودشو نده عکسشو که میتونم داشته
باشم! چند روز پیشم که حرفش بود الناز میگفت گمش کرده، حقشه، به من نداد الانم گمش
کرد، نفرین من دنبال اون جاکلیدی بود!
+
بخاطر پست قبلیم و یه سوءتفاهم یکی از دوستام باهام قهر کرد و دیگه نمیخواد چیزی
از من بدونه و حتی بیاد پست هامو بخونه؛ اما با این حال من دیشب کلی بهش توضیح
دادم، دیگه خودش میدونه بازم دوستم بمونه یا به قول خودش یه همدانشگاهی ساده باشه! بخاطر همین موضوع هم از گروهی که خیلی دوسش داشتم و گروه مشترکمون بود برای اینکه بودنم اذیتش نکنه لفت دادم!
۹۵/۰۱/۲۸
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.