143. بدبیاری!
شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۵۹ ق.ظ
بله دیگه! از صبح تا یک ساعت به وقت الان که نزدیک به ساعتِ 2:30 ظهر هست عین
... بلانسبت من وشما، بشین درس بخون، بعد بدو بدو ظرف مدت 10 دقیقه بدون اینکه چت
هاتو با م. پ. ن به نتیجه برسونی آماده شو بیا سرکار که با سیستمِ قطع شده مواجه
بشی که بهت ثابت بشه وقتی خدا یه چیزی رو نمیخواد چه اصراری داری به اون؟! البته نه اینکه خدایی نکرده منظورم این
باشه که مثلا خدا نمیخواد دانشگاه قبول شم هاااا نه؛ منظورم اینه که نیت شومی که
داشتم این بود که کارامو اینجا تند تند انجام بدم و یکی دو ساعت قبل از موعد مقرر
(یعنی قبل از ساعت 8 عصر) برسم خونه و بازم روز از نو روزی از نو بشینم پای درس و مشقم!
اصلا وقتی از یه حدی بیشتر درس خوندن تجاوز میکنه، ابر و باد و مه و خورشید و
فلک دست به دست هم میدن که من اونروز دیگه درس نخونم که خب البته خیلی هم برا من
بد نمیشه! از اونجایی که مغز هم ظرفیتی داره و منم توی کسب علم و دانش طمعکارم و
حریص (تف!) خدا نمیخواد بیش از حد از مغزم کار بکشم و خودمو خسته کنم که یوقت
مبادا بر اثر همین خستگی بلایی سر اطلاعات قبلی بیاد و به واقع همۀ رشته هام پنبه
شه!!
و خب از یه طرف هم اگه این قطع بودن سیستم بخواد کل روز رو ادامه داشته باشه،
مشکل من میشه دوتا!! یکی اینکه امروزم رو از دست میدم، دوم اینکه فردا مجبورم از
صبح بیام تــــــا هروقت که خدا بخواد!! یعنی دو روزم بی خود و بی جهت هدر میره و
این برای من عین فاجعه س!! الان تنها کاری که از دستم برمیاد اینه که دست به دعا
بشم و از خدا بخواد هرچه زودتر مشکل این سیستم حل بشه و قول بدم که شب اصلا درس
نخونم! الان من موندم و یه سیستم قطع و یه عالمه کاری که مونده رو دستم و زمان
عزیزی که داره همینجوری سپری میشه و دیگر هیچ!!
النازم دو روزه ازش بیخبرم و نمیدونم دردامو به کی بگم... به نظرم نتش باید
تموم شده باشه و احتمالا هم داره خودشو تنبیه میکنه که تا حالا تمدید نکرده، شایدم
چون کنکورش نزدیکه میخواد توی این وقت باقیمونده نهایت تلاشش رو بکنه، کسی چه
میدونه!!!
از اون طرفم کلی کانال و گروه رو حذف کردم که یوقت به سرم نزنه برم تلگرام و
خلاصه همون هدر دادنه وقت پیش بیاد، تقریبا گروه هایی که دارم به نصف کاهش پیدا
کرده و جای بسی خوشحالیه که تونستم ازشون دل بِکِّنم!!
شدت عصبانیت من هم در حال حاضر به حدیه که... بیشتر که فک میکنم میبینم حدی
نداره و کلا خیلیه و در این حال اینکه یاده یکی از شعرهای دوران جاهلیت خودم
افتادم واقعا مسخره س! بیت اولش فقط یادمه:ثانیه های عمر من بی تو روانه میشود/ این دل من ز دوریت غرق گلایه میشود
* منظور از تو در حال حاضر کتاب ها و جزوات و کلا درسهام هستن!
۹۵/۰۲/۱۱
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.