148. بخور تا توانی... :D
چهارشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۵۶ ب.ظ
وقتی
تو عاشق درس خوندن باشی و مامان باباتم عاشق تو باشن و دلشون بخواد تو به خواسته ت
برسی( و وقتی هم نرسیدی بگن فدای سرت ایشا... دفعۀ بعد!) اون وقت چون تو داری درس
میخونی که به خواستت برسی که خواستۀ تو زیر مجموعۀ خواستۀ اونا هم هست، نتیجه ش
میشه این!!
یعنی
تا یه چیزی هوس میکنم فوری برام تهیه میکنن هیچ، چیزی هم که بدونن برا تقویت حافظه
مفیده و من هوس نکردم رو هم برام میخرن (منو این همه خوشبختی محاله!) توی اینجور مواقع حتی مامانمم نگران چاق
شدن من نیست!!
میگه
" اشکال نداره بعده کنکور دو ماه بهت غذا نمیدم تا چربی های اضافه رو آب کنی؛
الان تا میتونی بخور که بعد از کنکور خبری از اینا نیست و فقط با یه لیوان آب و به
اندازۀ کف دست نون باید سر کنی!"
از
قدیمم گفتم نه غصۀ گذشته رو بخور، نه نگران آینده باش، توی حال زندگی کن! بر مبنای
همین جملۀ گهربار فعلا من بخورم اینا رو، بعدا دیگه مهم نیس چی میشه!! الان رو عشق
است! خلاصه شرمنده تعارف نمیکنم دیگه، اینا واسه تقویت حافظه س و واس ماس!! مخصوصا
اون لواشک های خونگی (صنعتی به مزاج ما نمیسازه!)
۹۵/۰۲/۱۵
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.