...follow your dreams

...follow your dreams

از وبلاگی که دوسش داشتم اسباب کشی کردم اینجا...
وبلاگ سابقم این بود:
www.chibudimchishodim.mihanblog.com
بیشتر از دو سال اونجا پست گذاشتم و خاطراتمو به اشتراک گذاشتم اما حالا بنا به دلایلی اینجام!
یه مثلا کارمندی هستم که لیسانس زبان دارم و خل شدم و میخوام دوباره کنکور بدم و به آرزویی که تو بچگیم داشتم برسم! به اینم اعتقاد دارم که ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه س، ولی خیلی با این کنار نمیام که خواستن توانستن است!

کلمات کلیدی
بایگانی

179. دردسرهای عظیم من!!

پنجشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۴:۱۶ ب.ظ
بالاخره پریشب میلاد اومد... همون شب ساعت 12 مکالمۀ منو اون: میلاد: بالاخره برای همیشه اومدم تبریز!هوراااا من: بدترین خبری بود که میتونستی بدی! الان با خودتون فکر میکنین من چه خواهر ظالمی ام که دلم نمیخواد برادرم بیاد خونه و راحت باشه؟! ولی باور کنین تو تهران جاش خوب بود! البته دعوامونم کمتر! فقط میخوام توی این دو روز که صدبار باهم حرفمون شده یه نمونه شو بگم! مامان دیروز برام لباس خریده بود که واسه شبای احیا بپوشم (چون لباس سیاه نداشتم و کلا علاقه ای به رنگ سیاه ندارم ولی دیگه چون سنم کم نیس مجبورم بخاطر بستن دهن مردم که پس فردا نگن دختر فلانی شب شهادت لباس رنگی پوشیده بود، بپوشمش!) منم گفتم مامان بذار رو مبل عصر از سرکار برگردم اونو برمیدارم! آقا اصلا من بد... من نانجیب... من بدجنس... اما شما رو به خدا کدوم آدم عاقلی جوراباشو که بو میده میذاره رو مبل؟! حالا فرضا پرتاب کرده جورابش رفته رو مبل، چرا دقیقا روی لباس های نوی من که قراره شب احیا بپوشمش؟! خدا میدونه که لباسی که هنوز نپوشیدمش چه بوی بدی گرفته بود! بخدا من دیوونه نیستم این کاراش منو دیوونه میکنه بعد میشم خواهره بد!! آخه پسر چقد شلخته؟! حالا این کمترین چیزه! بعد بگین من خواهره بدی ام!! والا شمام خواهر یا برادرتون با لباس تازه تون این کارو بکنه شما بدتر از من میشین! اینا به کنار چند شبه نه تنها االناز، م. پ. ن هم از کمتر رفتنم به تلگرام شاکیه! میگم بابا مگه شما موفقیت منو نمیخواین؟! بیست روزم تحمل کنین (همراه با دعا!) دیروز حالا سر همون قضیۀ جوراب، دیدم اصلا اعصابم خورده نمیتونم برم درس بخونم، یه سر رفتم تلگرام، همینجوری که داشتم با الناز چت میکردم گفتم برم یانگوم رو نگاه کنم (آخه خیلی وقت پیش که نشون داده الان آدم خوشش میاد دوباره نگاه کنه!) این الناز دیگه عصبانی شد که برو، تو زن های کره واست مهمتره و از این صوبتا! میگم الناز یه ساعته دارم باهات چت میکنم دیگه بی انصافی نکن، میگه: مدرکم رو میکنه!! دوسش دارم دیگه! کاریش نمیشه کرد!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۰۳
بی نام

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.