238. خطر از بیخ گوشم گذشت!!
دوشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۵، ۰۵:۳۶ ق.ظ
گوشیمو
گذاشته بودم که شنبه صبح ساعت 7 بیدار شم و بسم ا... الرحمن الرحیم درس خوندن رو
استارت بزنم! اما راسته که میگن آدم از یه دقیقه بعدش خبر نداره! همینجوری تو خواب
و بیداری بودم یه نگاه به ساعت گوشیم انداختم دیدم 20 دقیقه مونده به 7! با خودم
گفتم این 20 دقیقه هم بخوابم تا گوشیم زنگ بزنه بیدار شم! اما وقتی چشمامو باز
کردم دیدم توی آمبولانسمو هیچی یادم نمیاد!
قضیه
از این قراره که اون بیست دقیقه که من میخوابم، مامانم بیدار میشه چایی رو آماده
کنه، میبینه از من صداهای عجیبی میاد، صدام که میزنه جواب نمیدم، بعد جیغ و داد و
اینا زنگ میزنه به همسایه، تقریبا همۀ همسایه هامون میان خونمون و بعد یکیشون زنگ
میزنه آمبولانس و منو که داشتن میبردن توی راه به هوش میام! اولش حتی خواهرم که
پیشم بود رو نمیشناختم! خیلی تجربۀ جدیدی بود، اینکه آدم نزدیک ترین فرد زندگیشو
نشناسه! خلاصه میریم بیمارستان و سریع نوار قلب و مغز و سی تی اسکن و آزمایش خون و
همه رو انجام میدن میگن همه چی نرماله و سالمی! فقط احتمالا این اختلال بخاطر
خستگی و کار کردن زیاد با کامپیوتر بوده، که البته درست هم میگفتن! من هفتۀ پیش
واقعا وحشتناک ترین روزهای کاریمو گذروندم، بعدش عوض استراحت یکی دو ساعتم تو
تلگرام با دوستام چت میکردم، واسه همین این اتفاق برام افتاد!
الان
یه هفته کلا مرخصی گرفتم، خواهرم منو از رفتن به تلگرام منع کرده، این پست رو هم
به صورت قاچاقی گذاشتم حتی نمیذاشتن درس بخونم اما دیگه اینو قانعشون کردم که صدمه
ای بهم نمیزنه! توصیه میکنم هرچقد هم دوستاتونو دوست دارین و براتون مهم هستن از
زمان استراحتتون برای حرف زدن با اونا کم نکنین، سلامتی از هر چیز و هر کسی
مهمتره! (البته اینو تازه کشف کردم!)
۹۵/۰۷/۰۵