311. مکان یا زمان؟!
درسته که میگن گریه کردن تو پیکان با گریه کردن توی ماشین آخرین سیستم فرق داره اما وقتی از خیابونی یا کافه ای یا جایی که از اونجا خاطره ای داشتی رد میشی دیگه برات مهم نیس کجایی!
راستشو بخواین من خیلی از مدل و اسم ماشینا سردرنمیارم، شاید بخاطر اینه که هیچوقت علاقه ای به رانندگی نداشتم، فقط پیکان و پراید و ۲۰۶ رو میتونم تشخیص بدم، بقیه رو به اسم ماشین مدل پایین و مدل بالا و یکی هم به اصطلاح ارس پلاک (ماشینای منطقۀ آزاد ارس) میشناسم!
دوشب پیش منو راننده ی یکی از
همین "ارس پلاک" ها از نصف راه رفتیم تا ابوریحان! این مسیر دقیقا مسیریه
که تمام خاطرات ۶ سال
اخیر من رو تو خودش جا داده، همون لحظه بود که فهمیدم آدمی که خاطره ای داره مکان براش
مهم نیست، زمان براش مهمه، اونم زمان گذشته و چیزی که اون زمان اتفاق افتاده!
محبوب من!
میدانی زندگی در پایین شهر چه مزیت مهمی دارد؟ همین که در این دور و اطراف خبری از کافه ها و مکان های لوکس نیست که مردم بیایند و دو نفره هایشان را به رخ بکشند کم چیزی نیست!
می دانم اما تو در مسیر هر روزت به ناچار از جلوی این کافه ها عبور می کنی؛
بیا قراری بگذاریم؛
قرار بگذاریم که از سر کنجکاوی هم به آنها نگاه نکنیم.
اگر بر حسب اتفاق نگاهت به آنها بیفتد و دلگیر و یا دلتنگ شوی، هزار بار در هزار کافه ی این شهر هم عاشقانه ای داشته باشیم، دلتنگی ات را برطرف نمیکند!
عزیزترینم، مرا شرمنده ی دلت نکن!
نمیدونم من بی خبر بودم یا شما بی خبر رفته بودی
سربازی تموم شد بدبختیا شروع شد .. خخ