352. کاش با جنبه باشیم!
یادم میاد توی اون یکی وبلاگم طرفدار پرو پا قرص و یکی از خواننده های مشتاق یه وبلاگی بودم، یه روز صاحب اون وبلاگ (بگیم وبلاگ شماره ۱) آدرس یه وبلاگ دیگه ای رو داد و گفت اون وبلاگ (وبلاگ شماره ۲) یه چالش توی وبلاگش گذاشته و از همه ی وبلاگ نویسا خواسته که عکس میز کارشون رو براش بفرستن و خلاصه بهترین میز انتخاب بشه و برای اون شخص برگزیده یه کتاب هدیه بدن! وبلاگ شماره ۱ از ما خواننده هاش خواست که تو چالش وبلاگ شماره ۲ شرکت کنیم، چون واسه عموم آزاد بود! من رفتم توی وبلاگ شماره ۲ کامنت گذاشتم که چجوری میتونم براش عکس بفرستم، ایمیل میده یا خودمون توی وبلاگمون بذاریم و اون بیاد عکس رو از وبلاگمون برداره! بعد از یه روز دیدم به تمام کامنت هایی که بعد از من گذاشته شده جواب داده و کامنت منو همینجوری بدون جواب گذاشته! دوباره کامنت گذاشتم و گفتم چطوریه که فقط کامنت منو جواب ندادین؟ چون من از دوستاتون نیستم؟ باز هم جوابی نیومد!
به طرز خیلی مسخره ای اون چالش رو عمومی اعلام کرده بود اما گویا منظورش دوستاش بوده! این کارش خیلی بهم برخورد، نمیخواستم مزاحمش بشم و تمام عقده هامو توی وبلاگ خودم خالی کردم، بعد از چند روز اومد گفت ندیدم! چطور ممکنه آدم کامنتی رو نبینه؟؟ این کار فقط ارزش ندادن به خواننده هاس!
یه بزرگی میگفت وقتی میخوای کاری رو شروع کنی، هر احتمالی رو در نظر بگیر، حتی اگه صفر درصد باشه! وقتی من میام عوض اینکه خاطرات و نوشته هامو توی یه دفتر خصوصی بنویسم و توی هفت تا صندوق قایمش کنم که مبادا کسی اونو بخونه، میام اینجا می نویسم که همه اونو بخونن، باید هر رفتار و برخورد و حرفی رو تحمل کنم و به عبارتی جنبه م رو ببرم بالا، نه اینکه خواننده هامو گلچین کنم و بگم شما بیا بخون، نه شما نخون!
چقد خوبه که قبل از شروع هر کاری، از خدا بخوایم اول جنبه ی اون کار رو بهمون بده، نه اینکه کسی که با ذوق میاد نوشته هامونو می خونه رو طوری با حرفامون ناراحت کنیم که آرزو کنه ای کاش همیشه خاموش می موند!