356. چند میگیری بوسم کنی؟! :)
میگن دخترای قدیم صبح تا شب کار میکردن و آخ هم نمیگفتن، بعد دختره الان دستش رو با چاقو بریده میگه مرگ رو جلوی چشام دیدم! این دختره منم، سوسول و کار نکرده! حالا که از سرکار برمیگردم و نان استاپ تو خونه هم کوزت وار کار میکنم حس میکنم در حقم اجحاف شده! با اون برده های معدن احساس همزاد پنداری میکنم! به نظر من کاری که تهش دستمزد نداشته باشه بیگاریه، حالا دستمزدش حتما پول نیست، یه محبتی، بوسی، بغلی چیزی! من اگه هر شب مامان منو نبوسه که فرداش واسش کار نمیکنم! کار میکنم فقط واسه اون بوس خوشمزه ای که میگیرم، چقدم میچسبه لامصب!
امروز یه خبری شنیدم از اون خبرای شاخدار، آخرین باری که از این خبرا شنیدم سه سال پیش بود که یکی از تنبل ترین دانشجوهای ممکن که به عمرم دیده بودم با رتبه ی دو رقمی ارشد از دانشگاه تهران قبول شده بود! الان مدرکشم گرفته اما نمیدونم چرا هنوز باور نمیکنم که اون آدم تونسته همچین رتبه ای بیاره، البته یکم با دیدن این سهمیه ها تونستم یه جورایی خودمو قانع کنم که آره میشه، چرا نشه؟
از این پیام ناشناسا یه چیزش خوشم میاد که طرف تو روی آدم نمیتونه حرفی بزنه اما اونجا عقده هاشو خالی میکنه، من استقبال میکنم از اینهمه انتقاد و اینکه خودشونو خالی میکنن از حرف های نگفته! خودمم اینجوری بهتر خودمو میتونم بشناسم! مثلا یکی به یکی گفته من دورو ام و اون شنونده باور نکرده و اومده بهم هشدار داده که این حرفا پشت سرت هست! باید رو دورو نبودنم کار کنم، شاید طرف چیزایی از من دیده و راست گفته بنده خدا! بعد جالبه از برنامه ای به آدم پیام ناشناس میفرستن که من اصلا لینکشونو ندارم! من از تکنولوژی های جدید خبر ندارم یا اینا زیاد حرفه ای ان؟ تو رو خدا اگه بلدین که چجوری میشه به یکی بدون اینکه لینک داشته باشه پیام بدیم ، به منم یاد بدین! زکات علم یاد دادن به دیگرانه ها، بیاین زکات بدین!
پ ن: عنوان فقط واسه رد گم کنی بود! :))