382. بحث با نادانان و متعصبان مساوی با هدر دادن وقت و انرژی!
آورده اند که روزی یه خر و یه گرگ حرفشون میشه و میرن پیش شیر واسه قضاوت! شیر بدون اینکه حرفاشونو بشنوه و چیزی از ماجرا بدونه میگه مقصر گرگه! گرگ میگه من میگم علف سبزه این خره میگه نه آبیه، من مقصرم؟ شیر میگه کسی که با یه خر بحث کنه مقصره، چه حق با اون باشه چه نباشه!
الان حکایت اون گرگ که خر رو منطقی فرض کرده و باهاش هم کلام شده حکایت منه! یکی نیس به من بگه آخه نونت کمه، آبت کمه، چیکار داری یکی تو زندگیش چه غلطی میکنه و چه عقاید مسخره ای داره؟ مخصوصا که میدونی دوستای مشترکتون از این جناب خر جفتک های زیادی دریافت کردن!
توی ترکی یه ضرب المثل داریم میگه حرف رو بنداز زمین، صاحب حرف اونو برمیداره! مثلا اگه من توی یه جمع یهو بگم اینجا یکی خره، اونی که از نظر من خره، خودش میفهمه من با اونم! من امروز توی یه جمعی توی حرفام از یه اصطلاحی استفاده کردم و منظورم هیشکی نبود، اما یه نفر انگار خودش رو مستحق اون اصطلاح میدونست و کلی ناراحت شده بود که خودتی و از این صوبتا! خطاب به اون طرف: خر مهربون! اولا اون یه اصطلاحه، دوما جنبه نداری غلط میکنی میشینی با من حرف میزنی، سوما اصلا طرف حرف من نه تو بودی نه هیشکی توی اون جمع! واقعا برات متاسفم!
+ از آدم هایی که تعصب دارن متنفرم! خودمم یادم نمیاد نسبت به چیزی تعصب داشته باشم، چه زبان، رشته، شهر، نژاد یا هرچی! بحث کردن با آدمی که مثل عرب های دوران جاهلیت متعصبه، بی فایده س! روایت هم داریم در این مورد، خودتون برین تحقیق کنین!