396. حال خوب!
صبح زود تولدشو تبریک میگم توی پیامک که مبادا زنگ بزنم و خواب باشه و مزاحمش بشم، ده دقیقه بعد جواب داده که:
همین که پیامشو خوندم فهمیدم بیداره و بهش زنگ زدم! یه آدم چقد باید خاکی باشه که واسه یه پیام و زنگ یه ساعت تشکر کنه و آدم رو شرمنده کنه؟!
از پا قدم خوبی که داره امروز سیمکارت رایتلی رو که منو مامان و آبجی ثبت نام کردیم برامون آوردن! هر ماه ده هزار دقیقه مکالمه ی رایگان تا یه سال! از اونجایی که کسی رو نداریم که باهاش بخوایم اینهمه حرف بزنیم قرار شد ما سه باهم سیمکارت بگیریم تا بالاخره یکی باشه که بتونیم با حرف زدن باهاش از این طرح رایگان استفاده ی بهینه کنیم!
فردا اول ماه رجبه؟ چه زود! فک کنم باید تبریک بگم!
+ وقتی یه سالی اونجوری که دلت میخواست و آرزو داشتی سپری نشد، آخر سال دلگیر میشه دیگه، نمیشه؟ یاد اسم وبلاگ سابقم افتادم... چی بودیم و چی شدیم!