399. شب آرزوها...
توی مفاتیح تاکید شده که امروز رو اگه میتونیم روزه بگیریم که آرزوهامون برآورده بشه و منو مامان هم تصمیم گرفتیم در یک عملیات ریاکارانه امروز رو روزه بگیریم تا شاید فرجی شد! قبول حق باشه ایشاا...
از اونجایی که اذان صبح تبریز ساعت پنجه، قرار شد ساعت ۴ بیدار شیم تا یه چیزی بخوریم! منو مامان همیشه نیم ساعت زودتر از اذان بیدار میشیم واسه خوندن دعایی، زیارتی، نمازی، چیزی! گفتیم تا چهار و نیم چیزی درست میکنیم و میخوریم و بعدش میتونیم به اعمال عبادیمون برسیم!(تف به ریا!) ساعت چهار گوشیمو تنظیم کردم و زنگ زد و بیدار شدیم و غذا خوردیم... منتظر شدیم اذان بشه... هی منتظر شدیم... بازم منتظر شدیم! اما خبری نشد! یهو یادم اومد که ساعت رو باید می کشیدم جلو که نکشیدم، گوشی خود به خود ساعتشو کشیده جلو، ساعت چهار که من تنظیم کردم انگاری ساعت ۳ میشه به وقت قدیم! اومدیم یه ساعت بخوابیم تا اذان اما "چو خواب آید، کجا خواب؟!" تا اومد خوابمون ببره شد اذان! بعد از نماز هم تا اومدیم دوباره بخوابیم گفتیم بریم زیارت اهل قبور تا شلوغ نشده و تو ترافیک نیفتادیم... و به این ترتیب شد که من الان به شدت بدخواب شدم فقط و فقط بخاطر این ساعت لعنتی که یا جلو می کشن یا عقب! اعصاب نمیذارن واسه آدم هیچ، تمام برنامه های آدم رو هم خراب میکنن!
+ عید دیدنی خوش میگذره؟؟ قشنگ میخورین دیگه؟ جای ما خالی! :) ما دیروز همه جا رفتیم تموم شد! یه روزه! چهار پنج تا فامیل بیشتر نداریم که!
+ امشب شب آرزوهاس... برا خودتون آرزوهای خوب خوب میکنین برا منم آرزو کنین! هرچه برای خود میپسندین برای منم بپسندین :)) با تشکر... :)
++ خیلی بعدا نوشت:
دل من آرزوی وصل میکند چه کنم؟
که آرزوی من این است...
و آرزوی تو نه..😔
خاقانی
دل من آرزوی وصل میکند چه کنم؟
که آرزوی من این است...
و آرزوی تو نه..😔
به نظر من.. اون فرد هم گاهی وقتا آرزو داره.. ولیی... :(
ان شاء الله به آرزوتون برسید.. :)