414. محیط زنانه... بودن یا نبودن!
خانوم دنبال کاری میگرده که نوشته باشه محیط کاملا زنانه، و به خیال خودش اونجا خیلی محیط سالمی هست، اما باید به عرضتون برسونم بنده سالم بودن اینجور محیط ها رو کاملا تکذیب میکنم! نمونه ی این محیط های کاملا زنانه آرایشگاه ها هستن! شاید اونجا هیچ مردی نباشه که بخواد آدم رو دید بزنه و خدایی نکرده اسلام تو خط بیوفته اما از لحاظ روانی و اخلاقی حضور بعضی خانوم ها و حرفاشون هم کمتر از به خطر انداختن اسلام نیست! شما حساب کنین که اونجا هر حرفی زده میشه، مهم نیست آدم های اونجا چند سالشونه و چیکارن و مجردن یا متاهل، حرفاشون از زخم زبان و طعنه و کنایه گرفته تا حتی حرف های شخصی و خیلی شخصی که معمولا باب شده بین خانوم های متاهل و اخرشم میگن وای دخترا (مجردا) ما رو ببخشین! خب تو که میدونی حرفت درست نیست اصلا چرا اون حرف رو میزنی؟!
آخرین باری که رفتم آرایشگاه واسه عروسی خواهرم بود، تقریبا ۴ سال پیش، همین که نشستم حرفا شروع شد، چند سالته؟ چیکاره ای؟ چرا شوهر نمیکنی؟ چرا آرایش نمیکنی؟ چرا دوست پسر نداری؟ بعد بین خودشون حرف ها و راهکارهایی ارائه میدادن که فقط به درد خودشون میخورد! بعد از اون روز معمولا آرایشگاه (همسایه مون و دختر خالم که ارایشگرن) اومده خونمون واسه شرایط اضطرار :)
امروز با آبجی مجبوری رفتم آرایشگاه، من فقط همراه بودم، این بالا رفتن قیمت دلار هرچقدر هم بدی داشته باشه حداقل اینجا به درد خورد که خانوم ها رو مشغول کرده بود که راجع به اون حرف بزنن و کمتر به مسائل راجع به بقیه ی مشتری ها بپردازن! ولی خب در نهایت باز هم ربط دادن به مساله ی ازدواج و نتیجه گرفتن که با بالا رفتن قیمت دلار دیگه کسی نمیتونه ازدواج کنه و چقد هم افسوس خوردن به حال ما مجردا!!! اینایی هم که تو این ماه های رجب و شعبان تند تند ازدواج میکنن توریستن لابد که اومدن جشن عروسیشونو اینجا برگزار کنن چون ارزونتر میشه واسشون! در نهایت خواستم بگم که هر جایی که زنانه باشه لزوما جای سالمی نیست!
+دیشب من تهدید شدم به دزدیده شدن، گفتن قیمت طلا رفته بالا، مراقب خودم باشم! گفتم منو چه به طلا؟! بعد جواب های ترسناکی برام ارسال شد :)) اینجور دوستای باحال و اغلب خل و چلی دارم :))
میشه و یک حرف تلخ این وسط رد و بل میشه که طرف بزرگ را ناراحت می کند.
این ازدواج همه بزرگا بعنوان یک اجبار بهش نگاه می کنن ولی من هدف مثل تمام هدف های دیگه
ولی همه هدف ها شیرینی خودشون رو دارن ولی طول میکشه ادم بهشون برسه، یکیش همین
ازدواج که جوان باید از پس خرج زن و بچش بر بیاد که الان من خودم بر میام ولی نمیخوام
حالا ازدواج کنم و درسم رو کامل تمام کنم و به تمام هدف های دیگم برسم؛ به نظر من ازدواجم
یک ترمز خیلی بد برای هدف هامه که نابودشون میکنه!:(