463. سوهان روح!
اون زمان که ما بچه محصل بودیم، چه راهنمایی چه دبیرستان، هی تو گوشمون میخوندن که ناخن بلند کردن حرامه، توش میکروب جمع میشه، حتی مورد داشتیم تو دبیرستان اگه ناظم میدید یه دختر ناخنش بلنده میبردش دفتر و با ناخن گیر و با بی رحمی هرچه تمام تر از ته ته ناخنش رو میگرفت و خلاصه ناخن بلند کردن مساوی بود با گناه کبیره چون ممکنه نامحرم (شما پسرا یعنی) از ناخن ما لذت ببرین و کلا تو دینِ اسلامِ "ما" هر نوع لذتی حرامه، حتی لذت توی عبادت! (داریم افراط گرا میشیم!)
حالا توی کتاب دین و زندگی بچه های دوم دبیرستان یه همچین روایتی از پیامبر اومده که ایشون به مردها سفارش کردن که موهای سیبیل و بینی و ناخن هاشونو کوتاه نگه دارن (چون اینجوری زیباتر دیده میشن) و به خانوم ها هم سفارش کرده که " ناخن های خود را مقداری بلند بگذارند چون برای آنان زیباتر است" (کافی، ج۶، ص ۴۹۱؛ وسائل الشیعه ، ج۱، ص ۴۳۵)
بعد میلاد تو روی من میگه ما دهه هفتادی ها نسل سوخته ایم... با این حساب فک کنم ما شصتی ها نسل جزغاله بودیم که حتی روایت های پیامبر رو هم برای ما سانسور میکردن! مثل اون زمان که مامان تعریف میکنه اون زمان می گفتن دخترا نباید درس بخونن، درحالیکه چندین قرن پیش پیامبر طلب علم رو برای هر زن و مردی واجب کرده بود!
بخاطر لجبازی و عقده های چندین و چندساله ای که واقعا فک میکردم این کار گناهه، تصمیم گرفتم ناخن بلند کنم (هرچند علاقه ای به این کار ندارم) و این روایت رو به گوش همه ی دخترا برسونم که سالها کار مورد علاقه شون رو همراه با عذاب وجدان انجام میدادن! لذا اولین قدم خریدن یه سوهان ناخن بود :) به مامان گفتم یکی بخره که خیلی بزرگ نباشه که بتونم تو کیفم بذارمش...
خیلی دوسش دارم... :)