475. مُرده ی متحرک!
و قسم به خدای احد و واحد نمی بخشم کسی رو که درس خوندن های منو مسخره میکنه و سعی میکنه با حرفاش منو از قبولی و آخر و عاقبت درس خوندن دلسرد کنه! امیدوارم خودش به این دردِ بی حوصلگی و بیکاری و بی برنامه گی و کلا داغون بودن من مبتلا بشه!
یعنی روزی که من دست از درس خوندن بردارم یا باید بچه داری کنم، یا باید برم سرکاری که ساعات کاریش طولانیه، یا اونقدر پول داشته باشم که هی برم این ور و اون ور و با هرکی که از راه رسیدم خوش بگذرونم تا گذر وقت رو حس نکنم وگرنه یا دق میکنم میمیرم یا افسردگی میگیرم!
من مثل شماها نیستم که بیست و چهار ساعت بشینم فیلم ببینم، یا گیم بازی کنم یا اهل دور دور با رفقا باشم... فیلم نهایتش یه ساعت، گیم که اصلا اهلش نیستم... خواب (طول روز) هم فوقش ۲ ساعت، بیرون رفتن هم اگه ۵ تا دوست داشته باشم، میشه پنج روز و بعد دیدار بعدیمون میشه سال بعد این موقع، مطالعه هم فوقش دو ساعت... هر کدومشون بیشتر از این بشه واقعا حالمو به هم میزنه مخصوصا خواب! نت هم که الحمدا... انگیزه (شما بخونین مخاطب خاص) که نیست فوقش نیم ساعت که اونم اغلب به چک کردن مطالب گروه ها و کانال ها سپری میشه!
امروز، اولین روز بعد از کنکور، یه مُرده ی متحرک بودم... خیلی بی حوصله و بی حال، چقد بَده این حس و حال!
+ شدیدا به یک نفر نیازمندیم... خودتو برسون لعنتی... قبل از اینکه دیر بشه :(
بی ربط نوشت:
آغوش تو آرام ترین نقطه دنیاست، هرچند که دیوانه ترین مرد جهانی... نمیدونم از کیه ولی هرکی گفته...عجیب گفته!