481. وقتش نیست انگار!
روایته از مادرم که اونم روایت کرده از مادرش و اونم روایت کرده از مادرش و خلاصه معلوم نیست کی این حرف رو زده که دختری که یهو تعداد خواستگاراش زیاد بشه و فاصله ی اومدنشون کمتر از یه هفته بشه یعنی اون دختر وقتشه :) واسه آبجی و خیلی از دخترای فامیل ما اثبات شده اما رو من اصلا کار نمیکنه!
امروز بازم رفتیم بیرون برا صحبت کردن، واقعا پسرا چشونه؟ یکی میاد آدم رو فقط و فقط بخاطر حجابش پسند میکنه و براش مهم نیست که این دختر مثلا قبلا کارهای زشتی انجام داده و فقط بخاطر اینکه چادریه عاشقش میشن، یکی هم میاد (امروزی) میگه من کلا از چادر متنفرم و میتونی چادرتو بذاری کنار؟؟ چرا نمیخوان آدم رو همونجوری که هست قبول کنن؟ وقتی من این مدل تیپ رو انتخاب کردم (حالا هر مدلی رو) یعنی اینجوری راحتم، یعنی نمیتونم مدل دیگه ای باشم...
راستش از شما چه پنهون، از طرف ما پسند شد (آیکون خجالت) خیلی هم سعی کردم متقاعدش کنم اما بعید میدونم اونم پسندیده باشه :))
خواستم بگم که اون روایت مذکور درمورد من به هیچ وجه درست نیست، دلتونو به خوردن شیرینی و این صوبتا خوش نکنین :)
+ چطور اینقدر نسبت به من بی تفاوتی نمیدانم؟! تو اما عاشق تر بودی... میتوانستی کمی تغییر کنی، متقاعدم کنی، اما حتی کوچکترین تلاشی هم نکردی... عشقت تمام شده بود یا...؟! مبارکت باشد این همه نبودنت... نخواستنت...!