483. صفایی بود دیشب با خیالت خلوت ما را...
در پی این آپشن جدید که تو اینستا گذاشتن و دو روزه دهن ها سرویس شده از بس همه میگن هر سوالی داری بپرس و بعد معلوم نیست انتظار شنیدن چه سوالی رو دارن، منم گفتم بیام ببینم اصلا این آپشن برا من کار میکنه یا نه که دیدم بله... چه جورم کار میکنه :)
البته اونایی که اهل ادب بودن شعرهای قابل توجهی فرستادن و اونایی که اهل ذوق بودن شعرهای دوست داشتنی تر :) (منظور از اهل ذوق در اینجا یعنی افراد شوخ طبع!) :)
در ادامه ی مطلب شعرهاشونو گذاشتم اگه دوست داشتین بخونین :)
+ میان تمام شعرهای ناب، به دنبال شعری بودم که اول بار از زبان تو شنیدم! یادت هست؟ همان شعری که هر شب برایم میخواندی، همانی که چشم های هردویمان را تر کرد... میدانستم برایم چیزی نخواهی نوشت "ولی من باز پنهانی تو را هم آرزو کردم"
+ یک گره بر بخت من زد یک گره بر روسری/ هر کدامش وا شود من روزگارم محشر است
+ در بزم وصالش همگی طالب دیدار/ تا یار که را خواهد و میلش به که باشد
+ چه بگویم بهتر از اینکه خدا پنجره ی رو به اتاقت باشد
+در حلقه ی گل و مل خوش خواند دوش بلبل/ هات الصبوح هیوا یا اینا السکارا
+ای که از کوچه ی معشوقه ی ما میگذری/ ما هم از کوچه ی معشوقه ی تو میگذریم
+دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد؟/ جز غم که هزار آفرین بر غم باد
+ توپولویم توپولو
+دلم گرم خداوندیست که با دستان من گندم برای یا کریم خانه میریزد
+چو عشق آید برد هوش دل فرزانه را/ دزد دانا میکشد اول چراغ خانه را
+با نامی زیسته ام که از آن من نیست/ بر خاکی گریسته ام که ازان من نیست
+نکنه نامه ی جعلی تورا پست کنند/ نکند این همه بد قلب مرا سست کند
+دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ/ ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
+تبریزی سویرم اونا گوره کی/ هر یرین سوگیلیم نن دولانمیشام
+قطره قطره جمع گردد میازار موری که دانه کش است
+چو آهوی گمگشته به هر گوشه دوانم/ تا دام در آغوش نگیرم نگرانم
+زیبا حال ما خوب است ملالی نیست اما تو باور نکن
+گر مرید راه عشقی فکر بد نامی مکن/ شیخ صنعان خرقه رهن خانه ی خمار داشت
+دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد
+برو ای گدای مسکین در خانه ی علی زن که علی ز در در آید و تورا همچین بزند که صدای بز بدی
+مار بد بر جان زند/ دوست بد بر جان و بر ایمان زند
+اگر داری سر دلداری من/ کنون بشتاب بهر یاری من
+به می عمارت دل کن که این جهان خراب/ بر سر آن است که از خاک ما بسازد خشت
+شیخی به زن فاحشه گفتا مستی/ هر لحظه به دام دگری پا بستی/ گفت ای شیخ هرآنچه گویی هستم/ آیا تو چنان چه می نمایی هستی؟
+یک نسخه از چشمان تو کافیست شب را/ در چشم هایت قرص های ماه داری
+یه توپ دارم قلقلیه (ارسالی از دو نفر)