487. بیست و ششم ام تیر ماه!
تولد امسالم خیلی خیلی بهتر از پارسال بود... نمیدونم چم شده که دیگه برام فرقی نداشت تبریک تولد از دوستا و خونوادم دریافت کنم یا نکنم، شایدم چون دیگه منتظر پیام خاصی نبودم... قبل تر ها حتی واسه اینکه کسی دیر تبریک میگفت یا یکی سهوا یادش میرفت گریه میکردم حتی!
خلاصه از همه ی اونایی که تولدم رو تبریک گفتن، اینجا پیام فرستادن، تو تلگرام یا اینستا پیام دادن، اس فرستادن و حتی زنگ زدن متشکرم! حتی از اونایی که دلشون میخواست تبریک بگن اما غرورشون اجازه نداد اینکار رو بکنن، اونایی که تبریک گفتنشون زورکی بود و توی رودربایستی موندن، اونایی که فراموش کرده بودن و اونایی که اونقد از من متنفر بودن که خودشونو زدن به اون راه که یادشون رفته هم متشکرم!
بفرمائید کیک...
خاص ترین تبریک یه قطعه شعر بود که یکی از وبلاگ نویسان عزیز برام پیام خصوصی فرستاده بود و البته پستی بود که جناب زیتون توی وبلاگشون گذاشته بودن... از هر دو نفر بی نهایت ممنونم...
+ در این نبودنت هم حکمتیست...! اگر کنارم بودی من به هنگام خاموش کردن شمع ها چه کسی را آرزو میکردم؟ اگر کنارم بودی مگر آرزوی دیگری هم داشتم؟ اگر کنارم بودی... آخ اگر بودی! :(
بگو چند سال دیگر هم باید تو را آرزو کنم تا بیایی؟ بالاخره که می آیی؛ آن موقع است که از این همه انتظار شرمنده ات خواهم کرد ای زیباترین آرزوی دست یافتنیِ من...