492. بی خبری، خوش خبریست!
یکی از چیزهایی که باعث میشد با افتخار بگم تو شهر تبریز زندگی میکنم این بود که شهر ما فقط معروف به "شهر بدون گدا" نبود، عملا هیچ گدایی تو سطح شهر تبریز نبوده و نیست... اما بعید میدونم من بعد، با این همه گرونی باز هم بشه به تبریز گفت شهر بدون گدا!
امروز یه پسر 10-12 ساله اومده بود محل کارمون... از صاحب کارمون میخواست که بهش پول بده، یه جورایی داشت گدایی میکرد... صاحب کار ما با اینکه ادم به شدت دست و دلبازیه حتی حاضر نشد هزار تومن هم به اون بچه بده، دلیل خوبی هم داشت! می گفت اگه از الان شروع کنه بجای کار کردن گدایی کنه و ببینه خوب میتونه پول دربیاره، دیگه هیچوقت تن به کار نمیده!! توی همون حین هم منو همکارام داشتیم توی سایت های مختلف دنبال یه شغل دوم میگشتیم... حتی کار در منزل! تا جایی که یه مورد هم پیدا کردیم و از صاحب کارمون خواستیم زنگ بزنه و شرایط اون کار رو بپرسه و یه جورایی شرایطش مناسب ما نبود و بی خیالش شدیم!
خیلی اعصابم خورد شد که منه دختر دارم در به در دنبال یه کار دیگه میگردم، بعد خونواده ها پسرشونو میفرستن واسه گدایی، پسری که هم قدرت بدنیش از من بیشتره، هم خیلی از کارهایی رو که من نمیتونم بخاطر دختر بودنم انجام بدم، میتونه انجام بده!
البته خب فک کنم دیگه باید به این شرایط عادت کنیم و شاهد صحنه های بدتر از این مثل دزدی و جرایم دیگه هم باشیم! وقتی درآمد ها ثابته و کار نیست و قیمت ها داره روز به روز میره بالا، طبیعیه که مردم واسه رفع نیازهاشون برن دنبال دزدی و برنامه های دیگه! مسئولا هم که ماشاا... بجز خودشون هیشکی براشون مهم نبوده و نیست!
+ سریال کره ای "شکارچی شهر" رو نگاه میکردم، طرف بخاطر یه کینه ای که از چندتا از مسئولای کشورشون داشته، سعی داره کارهای فساد اونا رو، رو کنه و تحویل قانون بده و اینجوری انتقام بگیره... با خودم میگفتم اگه تو کشور ما هم یه شکارچی شهری بود اصلا کسی میموند که نشه ازش فسادی رو کرد؟! خیلی باید خوشحال باشیم که شکارچی شهر نداریم و از خیلی چیزا بی خبریم!