494. دنده ی چپ!
دفترچه ی انتخاب رشته رو دانلود کردم و گفتم خب! با این رتبه ی افتضاحی که آوردم هرچند مجاز شدم ولی چی میتونم انتخاب کنم؟ آبیاری گیاهان دریایی مثلا؟؟ حالا اونایی که سهمیه دارن اگه درصدهایی که زدن اندازه ی مال من یا حتی کمتر از درصدهای من باشه خیلی راحت میتونن پزشکی بخونن... شاعر میفرماید :"گیرم پدر تو بود فاضل، از فضل پدر تو را چه حاصل؟!" اگه بدون تلاش برن مفتی مفتی رشته های خوب رو پر کنن من یکی، از حقم نمی گذرم و اون دنیا باید جوابگو باشن!
دیروز رفته بودیم بیرون و قرار بود بریم توی یکی از پارک های بالای شهر اتراق کنیم... همینجوری داشتیم می رفتیم که برسیم اونجا، یهو دیدیم روی یه ساختمون خیلی شیک و بزرگ (توی همون بالا شهر) چندتا پارچه نوشتن و به در و دیوار زدن و عکس یه پسر رو هم زدن روش! مامان گفت طفلی سنی نداشته مُرده! نگاه کردیم گفتیم چی چی رو مُرده، یارو از نفرات برتر کنکور تجربیه که بهش تبریک گفتن! با اون وضعِ خونه ای که من دیدم معلومه که طرف توی کلی رفاه و امکانات و آسایش بوده که تونسته همچین رتبه ای بیاره، وگرنه چرا از طرفای ما قشر متوسط جامعه کسی رتبه ی برتر نمیشه و همیشه بچه ی دکتر مهندسا اینجوری میشن؟؟ چون اینقد بدبختی داریم که نمی تونیم روی درس تمرکز کنیم یا اینقد کمبود داریم که پول اضافه نداریم واسه کلاس ها و کتاب های مختلف هزینه کنیم... و بدین ترتیب آینده مون هم مثل گذشته مون به فنا میره!
+ برای دوشنبه عصر قرار گذاشتیم با همکارا بریم کوه نوردی... اونم کجا؟ عینالی! قرارهای ما خیلی اعتباری نیست، یهو دیدین اون روز همه گفتیم حال نداریم و کنسلش کردیم، اما همین یکی دو روز هم به امید اینکه ممکنه بریم (ولو نریم) باعث میشه یکم انگیزه و امید به زندگیمون بره بالا! از تبریزی های ساکن تبریز :) دعوت میشود که به صرف یه نفس هوای تازه، کوه عینالیه ما رو منور کنن :))