496. بدجور گیر کردم!
تا قبل از کنکور که درس میخوندم، تا فرصتی گیر می آوردم میرفتم سراغ درسام، مامان میگفت چه خبرته اینهمه میخونی یکمم استراحت کن، فیلم ببین! الان که دارم وقتای بیکاریمو فیلم میبینم مامان میگه چه خبرته برو کتاب بخون، کتاب میخونم میگه چه خبرته این چرتو پرتا رو میخونی، برو قرآن بخون، توی ماه رمضون که ختم قرآن داریم، واسه اینکه یه ماهه باید تموم کنم از هر فرصتی واسه خوندنش استفاده میکنم مامان میگه چه خبرته فقط کارت شده قرآن خوندن! با گوشی ور میرم میگه چه خبرته هی سرت تو گوشیه؟ خلاصه هرکاری میکنم یه حرفی توش هست! واقعا نمیدونم چیکار کنم مامان راضی بشه! از فردا تصمیم دارم برم بشینم پیشش زل بزنم بهش و هی بهش نگاه کنم! والا به بازی با گوشی گیر میده، به درس خوندن گیر میده، به فیلم نگاه کردن گیر میده، کلا گیر میده، خداییش وقتای بیکاریمو چیکار کنم؟ شماها چیکار میکنین؟ خوبه برم با پسر مردم بگردم و گناه کنم؟ خب من که کاری به کسی ندارم می شینم فیلممو میبینم، فیلم های کره ای هم دیگه همه میدونن که به کثیفی فیلم های آمریکایی نیست! واقعا نن جون فازت چیه؟ چیکار کنم؟ عجب گیری کردیماااا...
اون روز که رفتیم کوه داغ بودیم نمی فهمیدیم، الان کم کم شاهد پا دردهای شدیدی هستیم که البته واسه من کمه و واسه مامان شدیده! به بچه ها میگم بازم بریم کوه؟ با نگاه هاشون میفهمونن بهم که دلشون میخواد اون لحظه منو بکُشن :) منم عمدا هی تکرار میکنم :))
+ آخرین سریالی که دیدم و امروز تموم شد سریال "گابلین" بود! درسته یکم اعتقاداتی که بر اساس اون این سریال ساخته شده با اعتقادات ما فرق داره و بعضا ضد اعتقادات ماست، اما اگه خواستین ببینین اول نقدهای وارد شده به سریال رو بخونین بعد اونو ببینین! سریال قشنگیه :)
این یکی از آهنگ های متن اون سریال که خیلی پسندیدم :)