504. پستی از سر بیکاری!
در راستای زیباسازی شهر تبریز (الکی!) مدتی بود که در سطح شهر شاهد اینچنین فواره هایی بودیم! مطمئن نیستم این لوله ی ترکیده ی آب شرب بود یا غیرشرب، ولی خب یه ماه اینجوری آب هدر میرفت اما موجبات شادی خیلیا رو فراهم کرده بود... همچنین ماشینا از کنارش آهسته رد میشدن و از خدمات کارواش رایگانه اونجا استفاده میکردن!
+ آقا این همراه اول چرا بیشعوره اینقد؟ سرخود برمیداره واسه ما طرح فعال میکنه بعد زنگ میزنیم به اپراتورش تازه اونا شاکی ان که خودتون فعال کردین دیگه! در حالی که ما روحمونم خبر نداره که چه طرحه کوفتیه!
+ چقد همه چی گرونه! اوضاع تا ۱۴۰۰ اینجوریه حسن؟؟ اگه اینجوریه بگو ما طاقتشو داریم؛ فقط جان خودت بدتر از این نشه که دیگه واسه اون طاقتشو نداریم :(
+ دیروز روز کارمند بود... به خودم تبریک میگم :) النازم با شک و تردید می پرسه میگه تو الان کارمندی (که تبریک بگه یا نه)؟ میگم نه گلم بنده کارگرم... صبر کن اون روز بهم تبریک بگو :/ چقد زور داره تبریک گفتنه خشک و خالی؟! نگین آقا نگین! حالا خوبه از اون خونواده هاش نیستیم که اگه کادو نگیریم آبروی طرفو ببریم! والا...