...follow your dreams

...follow your dreams

از وبلاگی که دوسش داشتم اسباب کشی کردم اینجا...
وبلاگ سابقم این بود:
www.chibudimchishodim.mihanblog.com
بیشتر از دو سال اونجا پست گذاشتم و خاطراتمو به اشتراک گذاشتم اما حالا بنا به دلایلی اینجام!
یه مثلا کارمندی هستم که لیسانس زبان دارم و خل شدم و میخوام دوباره کنکور بدم و به آرزویی که تو بچگیم داشتم برسم! به اینم اعتقاد دارم که ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه س، ولی خیلی با این کنار نمیام که خواستن توانستن است!

کلمات کلیدی
بایگانی

508. دل نوشته به تاریخ امروز!

يكشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۱۶ ق.ظ

و اما امروز...

از آن روزهای لعنتی ست، لعنتی! 

از آن روزهایی که میخواهم فراموشش کنم، به آن فکر نکنم، مثلا خودم را بزنم به بیخیالی که اتفاقی نیوفتاده بود... اما افتاده بود! دقیقا امروز بود... ساعتش، مکانش، تمام لحظاتش، آدم هایی که بودند و ما را دیدند، حتی آدم هایی که بودند و ما را ندیدند و مشغول خودشان بودند را هم یادم هست!

تو اما یادت نیست! سالهاست که امروز را فراموش کرده ای؛ آنقدر غرق در خوشی هایت و اطرافیانت شده ای که من هم جای تو بودم این روز را فراموش میکردم... حق داری جانم، حق داری! 

به گمانم دلیل بی تابی های این روزهایم را بدانم، قطعا دلیلش امروز است! نه...اشتباه نکن، امروز که روزی خاص نیست؛ منظورم امروزیست در آن سال! در خیلی سال پیش! 

بیاد دارم آن روز هوا گرم بود، خیلی گرم! اما بعد از آن روز، هر سال در این روز هوا ناگهان سرد میشود... میگویند هوای تبریز است، گرما و سرمایش مشخص نیست؛ اما مشخص است، آنها نمی فهمند که تو رفته ای! از همان مسیری که گفتم نرو، از همان مسیری که گفتم خاطره ی بدی از آنجا دارم، از همان مسیری که میدانستم تو هم بروی دیگر برنمی گردی! خندیدی و گفتی خرافاتی نباش! دیدی حق با من بود؟ 

امیدوارم هیچوقت گذرت به اینجا، به این پست نیوفتد...! 
موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۷/۰۶/۱۱
بی نام

نظرات  (۷)

۰۹ آبان ۹۷ ، ۰۲:۲۹ ۶۵۳۷۱۳۷....
چه پیتزایی خوردین اون روز کوفتتون بشه
پاسخ:
از کجا معلوم پیتزا بوده و کباب نبوده؟! 😂😂😂
البته توی اینجور مواقع ما بیشتر رکب میخوریم 😕
 صمیمی که بودیم .... اون هیچ

اما خب بچه و بدتراز اون بابای بچه حواس برا آدم نمیذاره که ...
پاسخ:
اگه صمیمی بودیم قطعا باید مخاطب پست رو درست تشخیص میدادی :)

امان از بچه و بابای بچه ی خیالی😂😂
خوش بحالت که طرفت هیچی یادش نیست ، خوش بحالت که رفته و فقط تویی که بفکرشی

اگر اینجا مونده بود ، اگر یادش مونده بود ، خیلی سخت بود ، مرور خاطرات و گلایه از همدیگه و هردفعه دیدینش نابودت میکرد. همونطورکه من دارم نابود میشم :(

اما خب الان فقط از اصفهان و راهش متنفری .... 
پاسخ:
ولی من اصفهان و راهش رو خیلی دوست دارم و فک کنم با کس دیگه ای اشتباه گرفتی!!

قبول دارم که پستم بی مخاطب نیست، اما مخاطبش یه جورایی مربوط به روزیه که پست توی اون روز نوشته شده! اینجوری که بوش میاد باهات اونقدا هم صمیمی نبودم :))
زهرا چی شده!
خاطرات بد خیلی ناراحت کننده ان!
:(((
پاسخ:
یه روز بد بود که گذشت! 
الهی...
اشک تو چشمام جمع شد:((
پاسخ:
شرمندم!
گریم گرفت زهرا.ازاین پستا نزاریا
پاسخ:
قربونت برم... شرمنده
۱۱ شهریور ۹۷ ، ۲۰:۰۹ مهرداد عباسپور
الزخرف/۸۳
پاسخ:
مراجعه کردم به این آیه ولی منظورتونو متوجه نشدم!

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.