534. بچه هام!
هر روز صبح که از خواب بیدار میشم، برخلاف خیلیا که گوشی (ملعون) شونو چک میکنن، سریع میپرم میرم سراغ گلدونام! جدیدا تربچه های توی یکی از گلدونام دارن صاحب دومین جفت برگ (برگ های سوم و چهارم) که همون برگ های اصلی و قابل خوردن تربچه هست، میشن! چنان ذوقی دارم که اصلا قابل وصف نیست! :)
مامان هی میره و میاد میگه اگه تابستون بود و هوا گرم، اینا حتما تربچه میدادن! میگم مامان توروخدا پیش بچه هام این حرف رو نزن، ناراحت میشن، من به همین برگ هاشونم راضی ام!! فوقش تربچه هم ندادن همین برگ ها رو میکَنم و میخورم! :)
تربچه های توی اون یکی گلدونم یکم رشدشون کندتره!! من احساس میکنم خاکشون مشکل داره! خاک اینی که عکسش هست، خاک باغچه س! خاک اون یکی (با رشد کُند) از این خاک هاییه که بیرون بسته ای میفروشن!! یعنی روزی رو میبینم که صاحب یه مزرعه ی کوچیک هستم که توش میتونم هرچی میخوام بکارم و بدین ترتیب از زندگی لذت ببرم یا با این وضع جامعه و دولت و اقتصاد و اینا باید به همین دوتا تربچه قناعت کنم و بگم الهی برای همینم که هست شکر، بیشتر از این دیگه نمیخوام؟! :(