541. دادانمیسان دولمیه، بلکه بیرگون اولمیه؟!
امروز عصر یهو برف اومد چه برفی... از اون برفایی که دیدن داشت واقعا... میلاد که از سرکار برگشت رفتیم دوتایی یکم زیر برف قدم زدیم و چه کیفی میداد جاتون خالی! درسته با میلاد خیلی دعوا میکنم و کلا سر ناسازگاری داریم باهم، اما واقعا آدم برادر نداشته باشه انگار هیچی نداره... اگه برادر دارین قدرشو بدونین... هرچند عروس میاد اونو ازتون میگیره (آیکون یک عدد خواهر شوهر خبیث) :))
مامان خانوم امروز با خاله و شوهرخاله ی گرام برا کاری رفته بودن ارومیه... ارومیه؟! مجردی؟! جل الخالق! اگه سوغاتی برامون نمیاورد الان تو خونه جوی خون به راه بود، ولی خب با چند تا نُقل تونست فعلا من یکی رو نرم کنه که هی غر نزنم که تو رفتی و منو تو خونه تنها گذاشتی و از این صوبتا... با این حال من از این قضیه راحت نمی گذرم! دیده که من زیاد رو اعصابش نیستم میگه هفته ی بعد هم میخوام با خواهرم برم اصفهان... جااااان؟! اصفهان؟! نن جون خدا شاهده از مهریه ت می گذرم از این یه مورد دیگه نمی گذرم... یا منم با خودتون میبرین یا یه بلائی سر خودم میارم... اینکه تنها بمونم و تنهایی غذا بخورم و مجبور باشم به کارای خونه برسم رو میتونم تحمل کنم اما دیگه موندن با میلاد و بابا کار من نیست... فرار میکنم از خونه... حالا خود دانی... یا منم میام باهات، یا برگردی دیگه منو نمی بینی :) امیدوارم تهدیدهام نتیجه بده... من تا حالا اصفهان نرفتم خو! (آیکون یک عدد آدم مظلوم و طفلکی) :((
+ عنوان پست یه ضرب المثل بسیار معروف بین ما تُرک هاس! ترجمه ی تحت الفظیش اینه که "به (خوردن) دُلمه عادت کردی، (اگه) بلکه یه روز نباشه؟ (چیکار میکنی)" ... اینو وقتایی استفاده میکنن که یکی داره از چیزی یا کسی سوءاستفاده میکنه... مثلا مامان که با جانشین کردن من توی خونه به جای خودش داره از من سوءاستفاده میکنه که با خیال راحت بره خوش بگذرونه، من اینو بهش میگم که عادت نکنه و همش بگه که آره خیالم راحته که دخترم تو خونه هست و کارا رو میکنه... شاید یه روز این دختر نباشه و مثلا (ایشاا...) رفته باشه پیش اون پسر کُره ایه... کسی چه میدونه؟! وای چه شود... :)