...follow your dreams

...follow your dreams

از وبلاگی که دوسش داشتم اسباب کشی کردم اینجا...
وبلاگ سابقم این بود:
www.chibudimchishodim.mihanblog.com
بیشتر از دو سال اونجا پست گذاشتم و خاطراتمو به اشتراک گذاشتم اما حالا بنا به دلایلی اینجام!
یه مثلا کارمندی هستم که لیسانس زبان دارم و خل شدم و میخوام دوباره کنکور بدم و به آرزویی که تو بچگیم داشتم برسم! به اینم اعتقاد دارم که ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه س، ولی خیلی با این کنار نمیام که خواستن توانستن است!

کلمات کلیدی
بایگانی

595. منِ نفرت انگیز!

سه شنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۸، ۱۱:۲۴ ق.ظ

هیچ میدونستین اسم ها هم میتونن بارکد باشن؟؟ منم نمیدونستم اما دیشب به لطف بعضیا فهمیدم:

عکسای چندین سال پیش (دوران دانشجویی مخصوصا) رو سرکار داشتم به همکارم نشون میدادم، توشون عکسی پیدا کردم که خیلی جالب بود...

 

یعنی من اون زمان این اراجیف رو روی تخته سفید کلاس ها برا کی مینوشتم؟! شاید منم سرمایی ای بودم مثل اون خانوم سرمایی توی آزمایشگاه یکی از وبلاگ نویس ها (اینجا) که احتمالا همه برای فارغ التحصیل شدن من نذرها کرده بودن؛ وگرنه اینکه من رشته ی زبان رو که با بی علاقگی میخوندم هفت ترمه تموم کردم نمیتونه دلیل دیگه ای داشته باشه!! 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۱۱/۱۵
بی نام

نظرات  (۵)

:))من عاشق خلاقیته شدم

پاسخ:
باید هم طرف خلاق باشه... ناسلامتی معماره :)) 

معلم بودی؟ 😲

 

شاید استاد نفهنید اما دانشجوهایی که اون لحظه کنارم بودن که می دونستن 

پاسخ:
از زمان دانشجویی توی آموزشگاه های مختلف تدریس میکردم :)

حالا استاد نفهمه بقیه ی بچه ها مشکلی نیست بدونن :))
۱۵ بهمن ۹۸ ، ۱۴:۱۵ محسن رحمانی

سلام و عرض ادب. 

چشم اساتیدتون روشن:دی 

پاسخ:
سلام و درود
چشمشون بنده خداها همیشه روشن بود:)

حالا ما شدیم یکی از وبلاگ نویس ها؟؟؟!!!

پاسخ:
نه شما همون آقا احسان هستین منتها از الکس خانوم پروا کردم و اسمتونو نیاوردم گفتم یوقت غیرتی میشه و میزنه منو وبلاگمو با خاک یکسان میکنه :))

سلام 

اون دو تا شعر سمت چپ (خوشا به حالت و گفتم غم تو دارم) و یک شعر از اون پایینی ها را من هم داشتم (ما زیاران) 

البته من رو تخته فقط یبار چیزی نوشتم 

اونم نوشتم باهات میام و میام هر جا بری (تبلیغات اشی مشی بود) استاد که اومد سر کلاس به این شعر یک تیکه ای انداخت که همه خندیدن و من خجالت کشیدم 

دیگه یادم نمیاد چیزی نوشته باشم

شما که پر کردی تخته رو 

اول فکر کردم فرمول ریاضیه 

 

پاسخ:
سلام
چه جالب :)
مگه استادتون فهمید که تو نوشتی؟! :))
یه کلاس خالی بود و در ضمن ماژیک ها هم بیت المال نبود... مال خودم بود... اون زمان من برا خودم معلمی بودم که بخاطر رفاه حال شاگردام خودم ماژیک تهیه کرده بودم :))

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.