598. پانصد و نود و هشت!
با اینهمه دوست مجازی و فالوور و دنبال کننده توی انواع و اقسام فضاهای مجازی، دیروز که ولنتاین بود هیچی... امروز که روز ولادت حضرت فاطمه س (حالا نمیگم مادر یا همسر هستم اما حداقل اسمم که زهرا هست) دریغ از یه پیام... دریغ از یه تک زنگ... دریغ از یه تماس اشتباهی حتی!!
+ دیروز خودمو کُشتم به میلاد گفتم بیا بریم بیرون بگردیم و از دستامون عکس بگیریم بذاریم تو پروفایلمون که یوقت خدایی نکرده فامیل فک نکنن ما سینگلیم و کسی رو نداریم، یه سری هم ببینن و از حسودی بترکن، گفت من امروز تعطیلم و هوام سرده و خلاصه نرفتیم... (نتیجه) برادر هرچقد هم خوب باشه توی اینجور مواقع اصلا به درد نمیخوره... حالا اگه یه دوز پسر نصفه و نیمه هم داشتم اون خودشو میکُشت که باهاش برم بیرون و اونجا بود که من میتونستم تلافی همه ی دلخوری ها و دل شکستگی ها و بدبختی هامو سر اون خالی کنم و بگم نوچ! نمیام!! بعد هی از اون اصرار از من انکار... آی حال میداد...
+ میگه تو چون نیتت اذیت کردن پسراس واسه همین هیشکی نمیاد باهات دوست بشه... اخلاق که الحمدا... نداری، پایه ی بیرون رفتناشم که نیستی، خرج هم که نمیکنی براش... دقیقا یه پسر برا چی باید باهات دوس شه؟! میگم بخاطر وفاداری و تک پر بودنم :)... همین که مثل بقیه ی دخترا نیستم باید هر روز چندین رکعت نماز شکر بخونه که منو داره... میگه خیلی پررویی بخدا...از اینا تحویلش میدم!
+ میگم واسه کادوی ولنتاینم شماره کارت بدم واریز کنی یا داری؟! میگه بده! میگم نوموخوام... روانی هم خودتی!! :)
+ عاشق این کارتون بودم... 70 قسمته که دانلودش تازه تموم شد و کارتون بعدی که قراره دانلود کنم "سفرهای علمی"ه... البته که بخاطر سهیل و مهیار دانلود میکنم وگرنه من با این سن و سال و ابهت بشینم کارتون تماشا کنم؟! ابدا... :))
دوست مجازی داریم تا دوست مجازی!
دوستان مجازی اگر کار درست باشند، میشن بهترین دوستان واقعی شما در دنیای فیزیکی و مادی
تجربه خودمه که میگم