610. مخاطب نوازی :)
+ متوجه شدم که یکی از بلاگرها منت رو سر نوشته های من گذاشته و اون قدیمی ها رو یه مروری کرده... حالا سوالی هم که داشته توی کامنت جدیدترین پست نوشته و کلی خاطرات خوب رو برام زنده کرده... از اینکه شخصی وقت بذاره و نوشته هامو بخونه لذت میبرم... چون معتقدم متنی که نوشته میشه باید خونده بشه، خونده نشه با آشغال فرقی نداره!
یکی دو سال پیش منم مشتاق شدم پست های قدیمی یه وبلاگی رو بخونم که با برخورد زشت نویسنده ش روبه رو شدم... نمیدونم چرا تا به امروز هنوز هم جزء وبلاگ هایی بود که دنبالش میکردم... هربار هم که ستاره ش روشن میشد، فقط وبلاگشو باز میکردم و خدا شاهده بدون اینکه حتی یه خط از پستشو بخونم میبستم... امروز تصمیم گرفتم یکبار برای همیشه از شرش خلاص شم که احتمالا این کار به لطف اونی بود که داشت پست های قدیمی مو میخوند :)
+ چی بود اون متنه که میگفت اگه بین موندن و رفتن تردید داشتی رفتن رو انتخاب کن (حالا دلیلش یادم نیست که چرا گفته بود رفتن رو انتخاب کن) ولی خب ماهم دیدیم از ما خوششون نمیاد و تردید پیدا کردیم که عایا بمونیم.... عایا نمونیم؟! و خلاصه گفتیم بذا نمونیم تا حداقل حرمتی غروری چیزی خدشه دار نشه و نشه مثل اون اتفاقی که بین ما و اون نویسنده (ای که از شرش وبلاگش خلاص شدم) افتاد!!! عجب چیز خفنی گفتم... خودم هم نمیدونم دقیقا منظورم کی یا چی بود اما گفتم که گفته باشم و هرکی خواست میتونه به خودش بگیره و هرکی هم نخواست به خودش نمیگیره!
+ حال و اوضاع کرونایی و قرنطینه ایتون چطوره؟! :)
بستگی به هدف نوشتن داره
من بیشتر از 10 ساله می نویسم
دوسال اخر بیشتر پست هام شده " صرفا جهت ثبت" یه اتفاقی میفته دوست دارم بعده ها بتونم تاریخش رو مرور کنم باکلیدواژه و تاریخ پستش می کنم
من رشد کردنمو خوشی ها و شادی هامو تو وبلاگم می بینم حتی تو همون صرفا جهت ثبت ها
واقعا برام مهم نیست چی بشه