612. تصمیم صغری!
نفس اماره: نوموخوام... مال خودمه... خودم پیداش کردم... میخواس گُمش نکنه... به من چه اصلا... دزدی نکردم که عذاب وژدان داشته باشم... سه بار پرسیدم ماله کیه هیشکی نبود اصلا که بخواد جواب بده... دوسش دارم میخوام واسه خودم باشه... صاحبش باید مراقبش می بود... من پیداش کردم الان صاحبش منم...
نفس لوامه: ساکت باش! مال تو نیس که... باید صاحبشو پیدا کنیم و اینکارو میکنیم یا حداقل سعی خودمونو میکنیم دیگه هم حرفی نباشه!
+ اونجوری که دوستان توی پست قبلی کامنت گذاشتن، پشیمون شدم از اینکه اون روز به خودم زحمت دادم و خم شدم و اون فلش رو برداشتم و بردم خونه ضدعفونیش کردم حتی! از این به بعد حتی اگه یه کیف پُر از طلا پیدا کنم... حتی اگه توش نوشته باشه هرکی پیدا کنه حلالش باشه مال خودش... مگه مرض دارم برندارم؟! بر میدارم میبرم میفروشمش پولشو میخورم یه آبم روش! چیه؟ً فک کردین برنمیدارم؟! زهی خیال باطل... این فلش هم صاحبش پیدا شد که هیچ... نشد هربار ازش استفاده کنم برا صاحبش دعا میکنم :) من اگه بخوام پول بدم میرم یکی میخرم که لااقل هم "دَر" داشته باشه هم "نو" باشه... این در نداره هیچ، دست دوم هم هست... واسه همچین فلشی یه قرون هم نمیدم!
+ توی آگهی شماره میلاد رو نوشتم... میلاد میگه اگه مشخصاتش رو دقیق بگه... حتی تمام اون سریال رو بشینه توضیح بده شرط آخر اینه که دَرِ فلش رو بیاره تا بتونه تحویل بگیره... در نباشه فلش نیست! میگم میلاد یه دفعه بگو نمیخوام پس بدم دیگه! :)
+ از استرس این فلش، دیشب خواب دیدم صاحب این فلش یه پسریه که وقتی داشتم میبردم بهش تحویل بدم منو دزدید... از ترس از خواب بیدار شدم... اصلا حس خوبی به این کار ندارم!! میشه پسش ندم؟! :))))
چقد باحالین شماها:)) یاد این فیلم ها افتادم اسناد مدارک یا فلش حاوی اون رو پیدا میکنن و جونشون در خطر میفته :)))
پول مول توش نیست فلش تون بی خیال :))