...follow your dreams

...follow your dreams

از وبلاگی که دوسش داشتم اسباب کشی کردم اینجا...
وبلاگ سابقم این بود:
www.chibudimchishodim.mihanblog.com
بیشتر از دو سال اونجا پست گذاشتم و خاطراتمو به اشتراک گذاشتم اما حالا بنا به دلایلی اینجام!
یه مثلا کارمندی هستم که لیسانس زبان دارم و خل شدم و میخوام دوباره کنکور بدم و به آرزویی که تو بچگیم داشتم برسم! به اینم اعتقاد دارم که ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه س، ولی خیلی با این کنار نمیام که خواستن توانستن است!

کلمات کلیدی
بایگانی

125. درهم!

شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۵، ۱۱:۴۲ ق.ظ
من الان که دارم این پست رو مینویسم ساعت 4 بعد از ظهره و من الان سرکارم! لابد با خودتون فکر میکنین که دو ساعت اضافه کاری موندم و قراره کلی پول بگیرم و اینا... اما نه، درسته اگه از صبح میومدم احتمال اینکه یکی دو ساعت اضافه بمونم و پولی که میگیرم بیشتر بشه، اما از مال دنیا چشم پوشی کردم و از صاحب کارمون خواستم تا به من اجازه بده که صبح ها خونه بمونم تا درس بخونم و عصرا بیام سرکار! و همینطور که مشاهده میکنین کارم رو ظرف 2 ساعت تموم کردم و در خدمتتونم! اما از دیروز نه میخوام چیزی بگم نه میخوام بهش فکر کنم حتی، شاید یکی از بدترین سیزده هایی بودم که داشتم، گرچه توی تمام عمرم کل سیزده هایی که واقعا بهم خوش گذشته شاید از انگشت های یک دست تجاوز نکنه و مربوط میشه به زمانی که من کوچیک بودم و یادم میاد اون زمان خوراکی هایی که میرفتیم مهمونی واسه عید دیدنی رو نمیخوردیم و جمع میکردیم (البته اونایی که فاسد شدنی نبودن مثل آجیل و شکلات و اینا) بعد سیزده هم که میشد با پول عیدی هایی که از بزرگترا گرفته بودیم میرفتیم لواشک و پاستیل و پفک میخردیم، روز سیزده همشو با خودمون میبردیم بیرونو هرکی خوراکی هاش بیشتر بود به اون یکی دختر خاله ها پز میداد و از صبح تا غروب فقط خوردنی های خودمونو میخوردیم و تازه نصفشم میموند و خسته از بازی با دختر پسرای فامیل برمیگشتیم خونه! امسالم همین بس که از سیزده سرما و سردردش نصیب من شد و لاغیر... حتی نمیدونم اون خرابه ای که رفتیم کجا بود، برامم مهم نبود حتی، چون از اولش تا آخرش توی چادر بودم و میلرزیدم! بگذریم... به احتمال خیلی زیاد (قریب به 99%) اگه خدا بخواد فردا میلاد میاد مرخصی، اونم بعد از سه ماه! اینبار دیگه واقعا دلم براش تنگ شده! فقط یه مساله ای که هست اینه که به نظرتون میلاد اگه اومد بگم بهش کامپیوتر هارد پرونده و تمام فایل های میلاد هم .... یا بگم جزئی خراب شده و چون تعطیلات بوده مونده دست تعمیرکار (داداش علی!)؟! بنابه به دلایل بالا و برخلاف خیلی ها که دیروز کلی عکس های یهویی و دوهویی و حتی سه هویی داشتن، من هیچ عکسی ندارم و چه بهتر که ندارم! نگهداریه حتی عکسی از خاطرات بد به نظر من اسرافه! +عنوان رو دَرهَم بخونین نه دِرهَم!!+ ضمنا داشتم کامنت ها رو جواب میدادم، رسیدم به پست شمارۀ 121 و تازه یادم افتاد که دانشمند برقی ها ادیسونه!! خواستم بگم یوقت به سیم کش هایی چون الناز برنخوره که چرا دانشمند رشته های دیگه رو میشناسم و ماله اونا رو نمیشناسم!!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۱/۱۴
بی نام

نظرات  (۱)

من نیز با نزر م.پ.ن.موافقم دانشمند ما یکی دیگری است ادیسون مخترع می باشد
پاسخ:
تو فقط باید با من موافق باشی!

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.