...follow your dreams

...follow your dreams

از وبلاگی که دوسش داشتم اسباب کشی کردم اینجا...
وبلاگ سابقم این بود:
www.chibudimchishodim.mihanblog.com
بیشتر از دو سال اونجا پست گذاشتم و خاطراتمو به اشتراک گذاشتم اما حالا بنا به دلایلی اینجام!
یه مثلا کارمندی هستم که لیسانس زبان دارم و خل شدم و میخوام دوباره کنکور بدم و به آرزویی که تو بچگیم داشتم برسم! به اینم اعتقاد دارم که ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه س، ولی خیلی با این کنار نمیام که خواستن توانستن است!

کلمات کلیدی
بایگانی

257. ماجراهای منو مهیار :D

جمعه, ۷ آبان ۱۳۹۵، ۰۴:۵۱ ب.ظ
دیشب ( مثه هر پنجشنبه) مهیار اینا اومده بودن خونمون! اینقده دیر دیر میان که شب اصلا دلمون نمیخواست برن، حتی مهیار هم دست منو گرفته بود و میگفت: " عمه جون توروخدا نذار اینا منو با خودشون ببرن" اینم مدرکش... میتونین تشخیص بدین کدومش دست منه؟! اما من کاره ای نبودم که، عروسمون هیچ جا جز خونۀ خودشون راحت نیست (حتی خونۀ مامانش) خب حقم داره! خلاصه علیرغم همۀ این التماس ها نموندن و رفتن... اما بعد از دو دقیقه برگشتن!! بلــــه... ماشین پنچر شده بود و هوام که سرد بود داداش گفت باید بمونن!! و اینجوری بود که دیشب خیلییییییییی بهم خوش گذشت!! خبرم همین بود! نه نه یه خبر دیگه هم دارم... فردا شنبه س!! همین... میتونین برین (البته بیشتر حال میداد که این خبر رو توی ادامۀ مطلب بذارم و کلی فحش بخورم... اما خب من بچۀ خوبی ام، خدا حفظم کنه!)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۰۷
بی نام

نظرات  (۱)

هممم
چقد شلوغه
بعدا میام

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.