...follow your dreams

...follow your dreams

از وبلاگی که دوسش داشتم اسباب کشی کردم اینجا...
وبلاگ سابقم این بود:
www.chibudimchishodim.mihanblog.com
بیشتر از دو سال اونجا پست گذاشتم و خاطراتمو به اشتراک گذاشتم اما حالا بنا به دلایلی اینجام!
یه مثلا کارمندی هستم که لیسانس زبان دارم و خل شدم و میخوام دوباره کنکور بدم و به آرزویی که تو بچگیم داشتم برسم! به اینم اعتقاد دارم که ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه س، ولی خیلی با این کنار نمیام که خواستن توانستن است!

کلمات کلیدی
بایگانی

258. شفاف سازی

يكشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۵، ۰۷:۰۲ ب.ظ
در رابطه با پست قبلیم و همون عکسی که برای اون پست گذاشته بودم و یکی مثل اون که توی اینستا گذاشتم یه سری حرف دارم!! آقا شما تا حالا حلقۀ ازدواج یا حلقۀ نامزدی از نزدیک دیدین؟! خدا وکیلی دیدین یا نه؟! حتی فقیرترین زوج هم حلقۀ ازدواجشون از انگشتره دخترانۀ من ضخیم تر و کُلُفت تره، اما چون من انگشترم رو دوست دارم (و عادت کردم) توی این انگشتم (انگشتِ انگشتریِ دست چپ) بندازم عالم و آدم فک کردن من راضی شدم با یه پسری که حتی پول نداره برام یه حلقۀ درست و حسابی بخره ازدواج کنم و جالبه که یه عده اومدن بهم تبریک گفتن و یه عده هم ناراحت بودن که چرا بهشون خبر ندادم!! مخاطبم شمایی که ادعات میشه کوروش پرستی و یا تُرک و کُردی هستی که دم از اصالت میزنی، شما خیلی غ... میکنی از رو حلقه که ابتکار غربی هاس مردم رو قضاوت میکنی! من دلم میخواد الان که مجردم حلقه دست کنم، پس فردا ازدواج که کردم دست نکنم، آیا به کسی مربوطه؟! عجب گیری کردیما!! (ناراحتم شدید!) بگذریم... امروز از سرکار با مامان مستقیم رفته بودیم بازار که اون النگویی رو که داشتم (پست شمارۀ 218) دوتاش کنم! اتفاقا خیلی هم خوشحال بودم اما اومدم خونه و دستم که کردم دیدم پسره عوض شمارۀ 1، شماره 2 بهمون داده و برا دستم خیلی بزرگه! زنگ زدیم بهش، گفت هر وقت اومدین بیارین عوضش کنم (فردا مهمونی دعوت بودیم و برا اونجا میخواستم الان بابت این قضیه هم ناراحتم!) توی راهمون از این قیچی کوچولوها هست که تا میشن، از اونا خریدم! چرا؟! چون من همیشه مجهز از خونه بیرون میرم، یه ظرف داشتم زمان دانشجویی که توش از نخ و سوزن گرفته تا چسب زخم و... خلاصه همه چی توش جا میشد،(قابل توجه دخترایی که وبلاگ رو میخونن، یه خانوم همیشه باید مجهز بره بیرون!) که اتفاقا آبروی خیلی ها رو توی دانشگاه که 45 دقیقه تا شهر راه داشت با اونا حفظ میکردیم (دوخت و دوز و ...)، بعد از فارغ التحصیلیم دادمش آبجی و هیچوقت بهم پس نداد! الان تجهیزاتمو توی این ظرف میذارم! میدونین این ظرف، ظرفه چیه؟! + شرمنده الان خستم به کامنتا با اجازتون فردا جواب میدم!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۰۹
بی نام

نظرات  (۱)

یادش بخیر
قاب فیلم دوربین عکاسیه
پاسخ:
ماله تو بود مگه؟!

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.