...follow your dreams

...follow your dreams

از وبلاگی که دوسش داشتم اسباب کشی کردم اینجا...
وبلاگ سابقم این بود:
www.chibudimchishodim.mihanblog.com
بیشتر از دو سال اونجا پست گذاشتم و خاطراتمو به اشتراک گذاشتم اما حالا بنا به دلایلی اینجام!
یه مثلا کارمندی هستم که لیسانس زبان دارم و خل شدم و میخوام دوباره کنکور بدم و به آرزویی که تو بچگیم داشتم برسم! به اینم اعتقاد دارم که ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه س، ولی خیلی با این کنار نمیام که خواستن توانستن است!

کلمات کلیدی
بایگانی

336. قهرمان زندگیم :)

چهارشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۶، ۱۰:۲۴ ب.ظ

عنکبوت چیست؟ عنکبوت موجودی زیبا و دلنشین است که هشت پای کشیده و زیبا دارد و در همه جا پیدا میشود در طرح ها و رنگ ها و حتی سایز های مختلف!

دروغ گفتم! خیلی هم زشت و چندش آوره که من ازش نفرت دارم! اینکه عنکبوت گلاب به روتون توی دستشویی باشه قابل درکه، من نمیفهمم توی آشپزخونه چه غلطی میکنه؟؟ 

تصور کنین نصف شبی بلند شدین برین آب بخورین (بنوشین) یهویی این موجود وحشتناک جلوی چشمتون ظاهر بشه؟ خداییش جیغ نمیکشین؟ البته من جیغ نزدم، دیدم خداروشکر میلاد بیداره بهش گفتم میلاد دستم به دامنت بیا خواهرت رو نجات بده! میلاد هم طی یه عملیات خطرناک اون موجود دهشتناک (ادبیاتوووو) رو به هلاکت رسوند! از همینجا باید اعلام کنم که میلادم، تو فقط یه برادر نیستی، تو قهرمان زندگی منی! 

فردا یه مهمونی داریم، قضیه ی این مهمونی بر میگرده به تقریبا ۱۰ – ۱۵ سال پیش که روز ۱۷ دی ماه که درست روز تولد میلاد (قهرمان زندگیم) بود مادربزرگم (مادری) فوت میکنه! خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه! از اون موقع تا حالا هر سال مامانم یه مهمونی میده برا فامیلای طرف خودش که هم یه تولد برا ته تغاری خونمون بگیریم هم دوره همی یه فاتحه ای برای اون خدابیامرز و بقیه ی خدا بیامرزها بخونیم! میدونم فردا ۱۷ دی ماه نیست اما چون نزدیکترین پنجشنبه به اون روزه ، لذا (!!) فردا رو واسه مهمونی انتخاب کردیم! 

میخواستم یکم خودمو لوس کنم که از ظهر که از سرکار برگشتم همینجوری نان استاپ دارم کار میکنم و خستم، اما چون کسی نیست قربون صدقه م بره تا خستگیم دربره بیخیاله این شکایت شدم!

فردا صبح هم قبل از اینکه خواهرمو عروسمون بیاد باید دسر ها رو آماده کنم به دو دلیل، اول اینکه موقع کار کردن دوست دارم تنها باشم، دوم اینکه بالاخره خواهرشوهرم دیگه، باید یه چیزی واسه پُز دادن به عروسمون داشته باشم خو! فردا رو واسه همین مرخصی گرفتم! 

واسه این پست هرچی آرشیو عکسامو گشتم عکسی مناسب برای این مطلب نتونستم پیدا کنم، پست هایی که عکس ندارن به دلم نمیشینن! 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۰/۱۳
بی نام

نظرات  (۱)

خدا مادربرزگ ات رو رحمت کنه مگه خواهر شوهر به عروس هم پز میده؟از این تجربه های با ارزش ات بگو تا ما هم یاد بگیریم:)
پاسخ:
آره بابا، وقتی خواهر شوهری باید به عروس پُز بدی و وقتی عروس شدی باید چشم خواهرشوهرتو دربیاری خخخخخخ 

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.