426. برای ناشناس عزیزم :)
این دو سه روز کارمون به حدی زیاده که از صبح ساعت ۷ که میرم سرکار و عصر ساعت ۸ برمیگردم بازم کارمون نصفه نیمه میمونه! دیروز گفتم بذا یه سر برم تلگرام ببینم چه خبره، دیدم پیام ناشناس برام اومده بعد از سالها... از اون دسته چیزهاییه که خیلی خوشحالم میکنه... نوشته بود این شعر تقدیم به شما و شعر "یه توپ دارم قلقلیه" رو برام نوشته بود، نمی تونین تصور کنین با چه ذوقی اونو میخوندم :) بالاخره هرچی باشه طرف واسه نوشتن اون برام وقت گذاشته بود... جواب دادم و ازش بابت شعری که فرستاده بود کلی تشکر کردم، دوباره یه شعر برام فرستاد که این بود
من این شعر رو خیلی دوست دارم! همیشه دوست داشتم (و دارم) که یکی واقعا یواشکی منو از خدا بخواد :)) اما متاسفانه هیشکی چه پنهانی و چه آشکارا منو نخواسته :)) الان الناز میاد میگه چون اخلاق نداری، راستم میگه، ولی دختر باید بداخلاق باشه، شاید منظورمو الان متوجه نشین اما در آینده می فهمین منظورم چیه :)
+ نمیدونم چرا حس میکنم این شخص که ناشناس فرستاده و بایقوش و کسایی که میخوان ناشناس بمونن همشون یه نفرن، و کاش اون یه نفرم... آدم چه چیزایی دلش میخواد... لعنت بر شیطون :)