427. از خستگی زیاد...
شماها میدونستین شعر "اتل متل توتوله" خیلی طولانی تر از اونی بود که تو بچگی میخوندیم؟! من که نمیدونستم :) یکی از وبلاگ نویس های خوبمون (آقا احسان) زحمت کشیدن و کاملشو برام فرستادن، کلی کیف کردم از خوندن اون شعر...
بخاطر کار زیاد این روزا حسابی خستم، دلم یه قرار دو نفره میخواد :) از اونایی که طرف با ماشین بیاد دنبالم، چون اینقده خستم که حوصله ی قدم زدن های عشقولانه رو هم ندارم :)) یه وقت باور نکنینا اینا همش هذیونه...:) #تو_بیا باهات حتی خسته هم باشم پیاده بالای عینالی هم میرم، قدم زدن های دو نفره که چیزی نیست :)
برادر دوستم که اسمش از اون دسته اسماس که من خیلی دوست دارم (رضا) داره برا کنکور درس میخونه و قرار شده هرجا سوالی داشت زنگ بزنه ازم بپرسه، یبارم زنگ زده، نمیدونم توضیحاتی که دادم واسش مفید بوده یا نه، اما براش آرزوی موفقیت دارم!
دوستم به اسم مستعار صدیقه فردا کنکور ارشد داره، برا اونم آرزوی موفقیت دارم!
نمیدونم چه کاریه بعضی آدم های بیکار میان ما رو توی گروه های غیر اخلاقی عضو میکنن، که چی بشه؟ هدف سازنده های اینجور گروه ها واضحه، هدف اعضای اونجا هم مشخصه، ولی بدون اینکه ما رو بشناسن اونجا اد میکنن واقعا کار بی شرمانه ایه! نفهمیدم کار کی بوده، اما اگه بفهمم تمام ادب خودمو می ذارم کنار و هرچی از دهنم دربیاد نثار خودشو خونواده ش میکنم! قبلا یه شرم و حیایی بود که الحمدا... دیگه اونم نیست... غیرتم که به فنا رفته خودمون خبر نداریم... خدا به دادمون برسه....