440. نشستن!!؟؟!!
توی ترکی یه اصطلاح هست که معنیش به فارسی میشه "نشستن"! از این اصطلاح زمانی استفاده میشه که مثلا شما یه روز رو تعیین کردین که اون روز از فامیلا و دوستا و اطرافیان میخواین مثلا واسه عید دیدنی بیان و شما اون روز فقط میزبان خواهید بود! اون موقع س که شما میگین مثلا "ما چهارم فروردین نشستیم!" یعنی چهار فروردین روزیه که شما خونه هستین و هرکی بخواد بیاد خونتون، فقط اون روز بیاد! (هرچی فک کردم و تحقیق کردم معادل درست و حسابی واسه این اصطلاح پیدا نکردم!)
از روزی که سهیل به دنیا اومده، همکارا و فامیلا هی ازمون میپرسن که شما کِی میشینین؟ (یعنی کی آمادگیشو دارین که ما بیایم مادر و بچه رو ببینیم) و ما هم گفته بودیم که پنجشنبه (امروز) میشینیم! :)
بعد از کار با همه همکارا و خواهر و همسره صاحب کارمون (در قالب هیئت !!) رفتیم خونه ی آبجی اینا! طبق معمول اونی که باید پذیرایی میکرد من بودم! بعد از اونا تمام فامیل های دامادمون اومدن و پذیرایی و ظرف شستن و اینا باز با من بود و الان که در خدمتتونم هم خستم، هم نمیدونم چرا دل درد و دل پیچه دارم (فک کنم به محبوبه خندیدم سرم اومد!)
فردا هم آخرین روزیه که آبجی خونه ی خودشه، طبق رسم، واسه ناهار، ما و خونواده ی داماد اونجا دعوتیم، بعد آبجی و سهیل رو برمیداریم و میاریمشون خونه ی ما! البته این وسطا (حدود ساعت ۵ ، ۶) منه طفلی بخاطر یه خرابکاری که صاحب کارمون کرده باید یکی دو ساعت برم سرکار... تنهای تنها... (لازم به ذکره که کلید اونجا یکی دسته منه، یکی صاحب کارمون!) چقد گناه دارم من :(
خطاب به جناب بایقوش: نیومدی اون همکارای جدیدمونو ببینی، ما هم عذرشونو خواستیم! موقعیت خوبی رو از دست دادی! :)
+ این روزها آسمان شهرمان گرفته، آسمان دل من بیشتر؛ خدا کند آسمان دل تو همیشه هوا صافه صاف باشد...